فروشگاه گلد داک

فروشگاه گلد داک

فروشگاه جامع تحقیقات علمی و پژوهشی
فروشگاه گلد داک

فروشگاه گلد داک

فروشگاه جامع تحقیقات علمی و پژوهشی

دانلود مقایسه استرس دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد ابهر

هدف اصلی این مطالعه مقایسه استرس دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است جامعه پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر تشکیل می دادند تعداد افراد مورد مطالهه در این تحقیق60 نفر که به طور تصادفی انتخاب شده اند
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 48 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 68
مقایسه استرس دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد ابهر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

چکیده:

هدف اصلی این مطالعه مقایسه استرس دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است. جامعه پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر تشکیل می دادند. تعداد افراد مورد مطالهه در این تحقیق60 نفر که به طور تصادفی انتخاب شده اند.

با اجرای پرسشنامه ای که حاوی 23 سوال است میزان استرس آزمودنیها سنجیده شد. مسئله مورد پژوهش عبارت بود از اینکه آیا بین میزان استرس دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر تفاوت معنی داری وجود دارد؟

برای تجزیه و تحلیل داده از آزمونt مستقل برای گروهها استفاده شد. نتایج نشان دا که تفاوت دو گروه در میزان استرس معنی دار بود.

تعریف عملیاتی مفاهیم و اصطلاحات:

در پژوهش حاضر میزان استرس آن چیزی است که آزمون استرس در دانشجویان بومی و غیر بومی انجام می شود.

مقدمه :

بحث در مورد استرس یا فشار روانی در طی قرون گذشته دچار تحولات و فراز و نشیبهای گوناگون شده است. اولین بار واژه استرس برای رسانیدن مفهوم فشار فیزیکی بکار برده شده و فیزیکدانان طبق فرمول ثابت کرده اند که هر چه نیروی وارد بر سطح بیشتر باشد فشار حاصله بیشتر خواهد بود و به این نتیجه رسیدند که هر چه نیرو افزایش یابد در صورتیکه سطح ثابت باشد فشار به همان نسبت افزایش می یابد با توجه به این مسئله بود که کلودبرنارد فیزیولوژیست قرن 19 خاطر نشان ساخت که قسمتهای مختلف بدن موجودات زنده بوسیله محیطی مایع مانند احاطه شده است که برای ادامه زندگی باید ثبات داشته باشد و به نظر او تمام ساختارهای فیزیولوژیک او هدفشان تنها حفظ این ثبات است. بعد او دسته کانون نظرات کلودبرنارد را گسترش داد و برای اولین بار اصطلاح فیزیکی فشار را در فیزیولوژی بکار برد بدنبال کارهای کانون، هانس سلیه(1930) تعریفی نوین و کاملا متفاوت برای فشار ارائه داد. سلیه با تاکید بر سیستم اندوکرینی معتقد است که تحت تاثیر هر عامل یا محرکی تغییرات حفاظتی سازگارکننده ایی در ارگانیسم روی می دهد به نظر هر محرک فشار زا اگر فشار کافی داشته باشد ممکن است منجر به ایجاد واکنش شود که او آنرا ((سندرم سازگاری عمومی)) نامیده است و معتقد است استرس یا فشار رواین عبارت است از مجموعه واکنش غیر اختصاصی که تحت تاثیر محرکهای گوناگون در ارگانیسم ایجاد می شود بعدا نظرگاه دیگری ارائه گردید و برای تعریف استرس سه مدل طراحی شده ارائه نمود. در اولین مدل استرس به عنوان یک محرک یا حادثه محیطی تعریف شده که فشار زیاد و بیش از حد بر ارگانیسم بوجود می آورد. در دومین مدل استرس به عنوان یک پاسخ فیزیکی و بدنی نسبت به حوادثی که تعادل را بر هم می زند تعریف شده و در سومین مدل استرس به عنوان ارزیابی شناختی تعریف شده است که منجر به درک این موضوع می شود که تقاضاها و توقعات محیطی بیشتر از توانایی ها برای مواجه با آن است. فروید معتقد است تا زمانیکه خصلت محیط تغییز نکرده است قدرتهای انطباقی می تواند تعادل بین ارگانیسم و محیط را بوجود آورند و الگوئی معمول رفتار ادامه یابد. وقتی از ضربه یا فشار صحبت می کنیم منظورمان این است که بعضی از خصوصیتهای محیط تغییر کرده است. این تغییرات باعث می شود که روش سازگاری قبلی برای انطباق با محیط جدید کافی نباشد به دنبال این تغییرات اعتماد به نفس از بین می رود و در علاقه و انگیزه برای فعالیت حاصل می شود و فرد دچار اختلال می شود. پاولف برای تبیین اثرات استرس معتقد است که وقتی بیش از تحمل سیستم عصبی باشد فروپاشی عصبی فرا می رسد در این حالت ویژگی های رفتار قبلی تغییر می کند میزان استرس که سیستم بدن می تواند تحمل کند به موجب وضع جسمی فرق می کند. اگر تحریک بیش از حد به مدت نسبتا طولانی ادامه یابد صرف نظر از نوع سیستم عصبی ما با فروپاشی سیستم عصبی روبرو می شویم.

تمام مشکلات افراد از تفکرات جادوئی و موهومی آنها سرچشمه می گیرد. در سال 1960 ریچارد هازاروس[1] مفهوم ارزیابی رابرای تبیین اثرات ناشی از استرس وارد فرایند می کند او واضع این نظریه است که دیدگاه ها پدیده ها را بوجود می آورند او معتقد است که وقتی با محرکی روبرو می شویم سه نوع واکنش نشان می دهیم یا واکنش نامربوط و بی ارتباط است یا واکنش استرس زاست که تمام مشکلات ما به خاطر واکنش های استرس زاست.

فرضیه :

مقایسه استرس دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر.

اهمیت تحقیق:

افراد جامعه کنونی بیش از پیش نسبت به استرس و پیامدهای آن هشیار شده اند. استرس عموما به عنوان بیماری عظیم معاصر و بیماری جدید تمدن در نظر رفته می شود و بطور فزاینده ای فرض شده که استرس ما را به سمت آسیب پذیری بیشتر اختلالات روانی و جسمی هدایت می کند.

رویدادهای مختلفی از قبیل تولد فرزند، از دست دادن یکی از والدین به علت مرگ یا طلاق، خروج فرزندان از کانون خانواده، بیکاری، مشکلات اقتصادی و... منجر به استرس می شوند و کنش روی فرد را در قلمرو اجتماعی ، روانی ، جسمی ، تحصیلی و خانوادگی تحت تاثیر قرار می دهند.

هر شخص در طول زندگی خود به درجات در معرض موفقیت های استرس زای بالقوه قرار می گیرد. اما اعتقاد به اینکه فرد می تواند بر حوادث استرس زا تسلط داشته باشد کمک می کند به فرد که رویارویی خویش را تعیین کند و برمحیط خویش تاثیر گذار باشد و نتایج مورد علاقه را فراهم کند می تواند عامل مهمی در تعدیل و کاهش استرس باشد تا افراد بتوانند موثرتر و کارآمدتر عمل نمایند بنابراین با توجه به اهمیت مساله میزان استرس بین دانشجویان بومی و غیر بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر مورد مقایسه قرار گرفت.

هدف تحقیق:

آنچه مربوط به هدف این پژوهش می باشد مقایسه استرس دانشجویان بومی و غیر بومی است و تبیین و شناسایی این نکته که افراد در برابر موقعیتهای استرس زاد دستخوش تغییر می شوند یا خیر و چون دانشجویان اکثر جامعه دانشگاهی را تشکیل می دهند نتایج این تحقیق می تواند در جهت آگاه ساختن افراد ذیصلاح جهت برطرف کردن مسائل و مشکلات آنان باشد که موجب پیدایش و یا افزایش استرس در دانشجویان می شوند.

فرضیه های تحقیق:

بین میزان استرس دانشجویان بومی و دانشجویان غیر بومی تفاوت معنی دار وجود دارد.

تعریف عملیاتی اصطلاحات:

دانشجویان بومی: منظور افرادی هستند که محل تحصیل آنها در محل سکونتشان است و حداقل 4 سال سکونت دارند.

دانشجویان غیر بومی: منظور افرادی هستند که محل تحصیل آنها با محل سکونتشان متفادت است.

تعریف نظری استرس :

استرس به معنی فشار و تنش است و به حالتی که انسان در برابر موقعیت های ناخوشایند از خود بروز می دهد گفته می شود. به بیان دیگر وقتی فرد با محرکهای غیر معمول روبرو می شود سعی می کند خود را با موقعیتهای غیر عادی سازگار کرده و انطباق دهد، واکنش جسمی و روانی حاصل از تلاش را استرس می گویند.

تعریف استرس:

اصطلاح استرس از زبان انگلیسی گرفته شده است و معادل دقیق آن در فارسی کلمه فشار است که البته تضادی وسیع و طیف گسترده آن را نمی رساند.

این اصطلاح حداقل از قرن پانزدهم در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار گرفته است در این زبان کلمه استرس را به معنای فشار یا کشش فیزیکی بکار مکی بردند. تا قرن هفدهم کاربرد آن در حوزه های مهندسی و معماری تعیم یافته و از آن پس این کلمه در مفهوم سختی و فلاکت در مورد انسان نیز مورد استفاده قرار گرفت. به عبارت دیگر فشار وارده بر فرد جایگزین فشار وارده بر شی شده بود در اوایل قرن بیستم سلیه و بعضی دیگر استرس را در ارتباط با اختلال روان تنی و بعنوان یک عامل بیماریهای جسمی و روانی مطرح نمودند(بلورچی،1367)

بعدا در سال 1930 هانس سلیه تمایز بین علت اختلالات بدنی و اثرات آن را مطرح نموده و علل یا محرک های خارجی را تحت عنوان عامل استرس و حالت عدم تعادل بدن را تحت عنوان استرس معرفی کرد( بلورچی، 1367) برای شناسائی بیشتر واژه استرس باید به تاریخچه آن برگردیم. یعنی زمانیکه این واژه برای رسانیدن مفهوم فشار فیزیکی بکار برده می شد فیزیکدانان طبق فرمول ثابت می کنند هر چه نیروی وارده بر سطح بیشتر فشار حاصله بیشتر خواهد بود. P یا فشار و واحد آن پاسکالF یا نیرو و واحد آن نیوتن و A یا سطح واحد آن متر می باشد. حال اگر یک نیوتن نیرو بر روی یک متر مربع سطح وارد کنیم یک پاسکال فشار خواهیم داشت. هر چه نیرو افزایش یابد در صورتیکه سطح ثابت باشد فشار به همان نسبت افزایش می یابد. با توجه به این مسئله کلودبرنارد فیزیولوژیست قرن 19 خاطر نشان می سازد که قسمت های مختلف بدن موجودات زنده بوسیله محیطی مایع مانند خون احاطه شده که برای ادامه زندگی باید بطور مستمر وجود ثبات داشته باشد به نظر او هدف تمام ساختارهای فیزیولوژیک تنها حفظ این ثبات اسن.( فونتانو1990)

این نظرات بوسیله والتر کانون گسترش یافت و او برای اولین بار اصطلاح فیزیکی فشار را در فیزیولوژی بکار برد. او معتقد است یک دسته شبکه عصبی اکثر اعضای بدن را به هم مرتبط می کند که هنگام فشار، واکنش موجود زنده مجموعه کوششی است برای تضمین بقای بدن با توجه به اصل جنگ و گریز( دیوید فونتانو،1990)

هانس سلیه 1930 تعریفی نوین و کاملا متفاوت برای فشار ارائه داد. سلیه با تاکید بر سیستم آندورکینی بر این نظر است که تحت تاثیر هر عامل و یا محرکی تغییرات حفاظتی و سازگار کننده ائی در ارگانیسم روی می دهد. به نظر وی هر محرک فشار را اگر فشار کافی داشته باشد ممکن است منجر به ایجاد واکنش که او آنرا سندرم سازگاری عمومی نامیده است بشود. ( دیوید فونتانو،1990)

خصوصیات این سندرم عبارتست از ازدیاد ترشحات هورمونهای بخش قشری فوق کلیه بر اثر تحریکات غده هیپوفیز مغز که موجب واکنشهای فیزیولوژیکی می شود. سلیه به هنگام طرح تاریخی این موضوع چنین می گوید: استرس عبارتست از مجموعه واکنش غیر اختصاصی که تحت تاثیر محرکهای گوناگون در ارگانیسم ایجاد می شود.( دیوید فونتانو،1990)

بر خلاف تصورات ایجاد شده بود و باید گفت که سلیه نیز ابتدا چنین تصور می گردد استرس تنها تحت تاثیر عوامل زیان آور روی ارگانیسم ایجاد نمی شود.

سلیه می گوید: هر چیز خوشایند یا ناخوشایند باعث استرس می شود یک ضربه درد آور به همان میزان می تواند علت یک استرس گردد که یک بوسه صمیمانه ( دیوید فونتانو،1990)

سلیه (1990) معتقد است که استرس از نظر ماهیت اختصاصی اما منشا غیر اختصاصی دارد . اختصاصی بودن ماهیت آن یعنی اینکه دارای تغییرات قالبی و کلیشه ائی یکسان و ویژه ائی است که مهمترین آن عبارتند از واکنش غذه قشری فوق کلیوی، بخش پیشین هیپوفیز، کاهش میزان ائوزینومیل در خون و رشد فرایندهای زخمی در دستگاه گوارش، اما غیز اختصاصی بودن ان از ان نشر است که استرس بر اثر محرک های گوناگون بوجود می آید. تظاهر بالینی وضعیت استرس را سندرم سازگاری عمومی نام گذاری شده دارای سه مرحله است( دیوید فونتانو،1990)

الف) واکنش هشدار دهنده

ب) مرحله مقاومت

ج) مرحله تحلیل و واماندگی

مرحله هشدار یا بحرانی شامل دو بخش است:

- بخش شوک

- بخش ضد شوک

در صورت ارائه استرسور بسیار قوی ممکن است ارگانیسم در مرحله هشدار یا بحرانی دچار مرگ شود اگر این حالت اتفاق نیفتد تحت تاثیر محرک فوق فعالیت بخش پیشین هیپوفیز افزایش پیدا کرده و در نتیجه آن فعالیت بخش قشری غده فوق کلیه شدت می یابد هورمون گلوکور کورتیکوئید آزاد می شود این هورمونها در واقع ضد حساسیت و ضد هیجانی هستند.

سلیه این موارد را عوامل سازگار کننده می داند زیرا وجود شان به ارگانیسم امکان می دهد تا تاثیر مخرب مرگهای گوناگون داخلی و خارجی را خنثی کند واکنش هورمون هیپوفیز و غدد فوق کلیه این امکان را به ارگانیسم می دهد که به مرحله افزایش مقاومت منتقل شود در این مرحله اگر سازگاری ایجاد شد تاثیر محرک وارده خنثی می شود و اگر شدت محرک مانع از ایجاد سازگاری شود مرحله دیگری که نشان بارز آن تحلیل رفتن نیروهای دفاعی ارگانیسم و حتی مرگ است در این مرحله بینش حساسیت متقابل نیز ایجاد می شود که در آن حساسیت ارگانیسم نسبت به تاثیر محرک دیگر زیاد می شود.( دیوید فونتانو،1990)

نظرگاه دیگری که راجع به استرس ارائه شده است این است که برای تعریف استرس سه مدل طراحی شده را ارائه می نماید. در اولین استرس به عنوان یک محرکبا حادثه محیطی تعریف می شود. که رفتار و بیش از حدی را برای ارگانیسم بوجود می آورد. در دومین مدل استرس زا به عنوان یک پاسخ فیزیکی و بدنی نسبت به حوادثی که تعادل و آرامش ما را بر هم می زند تعرف می کند در سومین مدل استرس را به عنوان ارزیابی شناختی تعریف شده است که منجر به درک این موضوع می شود که تقاضا و توقعات محیطی بیشتر از توانایی ما برای مواجهه با آنها نیست( دیوید فونتانو،1990)

بر مبنای این تعاریف است که دو مدل استرس ارائه شده است که هر کدام سعی می کنند چگونگی بوجود آمدن اثرات استرس را تبیین کند این مدل ها مکمل یکدیگرن و ما را در یکدتصویر کامل از چگونگی جریان استرس کمک می کند.

مدل تحریک بیش از حد

وقتی که ما می گوییم فشار زیاد، سرو صدا، شلوغی و... استرس زا هستند در واقع معتقدیم که استرس ذاتاً یک محرک و یا تحریک است گاهی اوقات این عوامل به عنوان استرسور مطرح می شوند که باز هم منظور این است که این محرکات بطور ذاتی و خودکار بیش از توانائی و استعداد ما برای مواجهه با آنها هستند. انسان در دریافت اطلاعات و محرکات محیطی محدودیت خاصی دارد یعنی مقدار اطلاعاتی را که در زمان کوتاهی می توانیم آنرا به جریان بیاندازیم محدود است ما در برخورد با تهدیدهای محیطی تعبیر و تفسیر اطلاعات جدید و مقاومت در برابر پریشانی و آشفتگی و تصمیم گیری درباره چگونگی دعمل تمام انرژی ذهنی و شناختی خود را صرف می کنیم حال اگر نیازها و تقاضاهای ادامه یابد خستگی جای آن را می گیرد و خستگی به نوبه خود توانایی ما را در عمل نسبت به اطلاعات جدید کاهش می دهد و اگر نیازها همچنان ادامه یابند دقیقاً استرس زا خواهند شد و در آن صورت نسبت به محرکات حساس شده و نمی توانیم بطور واضح و آشکار فکر کنیم البته در انسان محرکهای بیش از حد توان بطور خودکار و اتوماتیک منجر به پاسخ می شود بنابراین استرس به عنوان محرک مطرح می شود( لئومکه برگ. 1982).

ارزیابی شناختی

مدل دومی که راجع به تعریف استرس ارائه شده است چنین فرض می کند که یک موقعیت استرس زا به تنهایی نمی تواند برانگیزاننده باشد مگر اینکه ما را به عنوان یک محرک نامناسب ادراک کنیم یعنی اینکه معتقد شویم که نیازهای محیط بیش از منابع و توانایی برای مواجهه با آنها هستند گر چه محیط تعیین کننده پاسخ استرس ما است اما به تنهایی کافی نیست بلکه استرسهای محیطی از یک فیلتر با دید شناختی عبور می کنند بطوریکه تفکرات ما درباره خودمان در واقع تعیین کننده پاسخ اصلی ماست عوامل زیادی در ادراک یک حادثه بعنوان استرس زا موثر که دو تا از مهمترین آنها توانایی در پیش بینی و کنترل آنچه اتفاق می افتد می باشد عدم توانایی در پیش بینی و یا فقدان کنترل دو عامل مهمی هستند که ما را به تجزیه و تحلیل یک حادثه به عنوان ایتری زا راهنمایی می کند.(لئومکه برگ)


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.