دسته بندی | تربیت بدنی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 533 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
این فایل حاوی 35 صفحه مبانی نظری مرتبط با تحقیق مقایسه آثار تمرین در زمین های کوچک بر برخی عوامل آمادگی جسمانی، مهارتی و غلظت لاکتات فوتبالیست های نونهال می باشد ومنایع نیز به طور کامل جهت استفاده وجود دارد
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 36 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش خود ناتوانسازی
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
هیگینز (1990، به نقل از نیکنام و همکاران،1389) بنیانهای اصلی رفتارهای خودناتوانساز را از گذشته تا روانشناسی عزتنفس آدلر دنبال میکند که طبق آن، انگیزههای افراد از نیاز به جبران احساسات ذهنی، حقارت و ضعف نشأت میگیرند. در سالهای اخیر نیز، نظریههای مختلفی از خودناتوانسازی تحت تئوریهای هدف (مارتین و همکاران،2003)، نیاز (الیوت و چرچ،2003)، انگیزش خودارزشی (کاوینگتون،1973)، خودتائیدی(سیگل و همکاران،2005) و خود تنظیمی(هندریکس و هیرت،2009) تعیین شدهاست.
نظریه آدلر
آدلر معتقد بود که احساسهای حقارت همیشه به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در رفتار وجود دارند. او نوشت: انسانبودن یعنی خود را حقیر احساسکردن، چون این حالت در همه ما مشترک است، نشانه ضعف نا بههنجاری نیست. این احساسها منبع همه تلاشهای انسان برای غلبهکردن بر حقارت حتی واقعی یا تخیلیمان است. آدلر معتقد بود که کودک از قدرت و نیرومندی والدین خود و از نا امیدی تلاش برای مقاومت یا مبارزه با آن قدرت آگاه است. در نتیجه کودک نسبت افراد بزرگتر و نیرومندتر اطراف خود احساس حقارت را پرورش میدهد. اگر چه تجربه اوّلیه حقارت به کودکی مربوط میشود ولی به صورت ارثی تعیین نشدهاست، بلکه این تجربه از محیط ناشی میشود که برای همه کودکان یکسان است، بنابراین احساسهای حقارت، گریز ناپذیرند، امّا از آن مهمتر ضروری هستند، زیرا برای تلاش و رشدکردن انگیزش فراهم میآورند.
هر چه سن فرد بالاتر میرود؛ بر تمایل او به اینکه بر ضعف خود غلبه کند و همانند دیگران شود و کارهایی کند که آنها میکنند افزوده میشود. او به پیشرفتهای خود قانع نیست و پیوسته احساس حقارت میکند و به دنبال هدفهای تازهتر و عالیتر میرود امّا گاهی نیز پیش میآید که آدمی نقص یا ضعف (چشمان ضعیف، سردرد، زخم معده) را بهانه قرارداده و برای خودداری از انجام کارهای دشوار یا برای توجیه شکستی که در به ثمررساندن آنها برخوردار است، دلیلتراشی کنند. آدلر بر این باور است، کودکانی که دارای نقص بدنی هستند، خود را برای روبرو شدن با پیشامدهای زندگی ناتوان احساس میکنند و این احساس ممکن است آنها را از کار و کوشش بازدارد و بر ناتوانی آنها بیافزاید. (به نقل از سیاسی، 1388)
نظریه موری
همه روانشناسان نسبت به نیازها که انگیزههای مهم رفتار آدمی هستند توجه داشتهاند، ولی هیچیک از آن ها به اندازه موری در این باب تأکید نکرده و به شرح و بسط و طبقهبندی آنها نپرداخته است. به نظر موری، نیاز تصور آدمی از نیرویی است که در مغز جای دارد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم میکند که وضعیت نامطلوبی را به جهت معینی تغییر میدهد. درایت تعریف مقصود موری از تنظیم اندیشه و عمل این است که حرکت و فعلی را که نیاز موجب میشود، تصادفی و خود به خودی نیست و مقصود او از وضعیت نامطلوب، این است که نیاز زادهی نارضایتی است و آدمی را به سوی هدف رضایت بخش متوجه میسازد.
موری فهرستی 20گانه از نیازها ارائه داده است، در این فهرست موری به دو نیاز اشاره کردهاست که به نظر میرسد این نیازها فرد را به خودناتوانسازی سوق میدهد.
نیاز به حفظ حیثیت: در برابر انتقاد، سرزنش، حمله و هجوم به دفاع از خود پرداختن، اشتباه یا شکستی را پنهان داشتن، یا با دلیل تراشی به توجیه آن پرداختن.
نیاز به پرهیز از شکست: خودداری از عمل از بیم شکست احتمالی، دوریجستن از هرچیزی که موجب تحقیر باشد، اجتنابکردن از وضعیت یا شرایطی که در آن احتمال تمسخر، بیزاری یا بیاعتنایی دیگران میرود.
در یک طبقهبندی موری نیازها را به دو طبقه نیازهای آشکار و نیازهای ناآشکار تقسیم میکند. نیازهای آشکار آنهایی هستند که برآوردشان را فرامن مجاز میداند و احیاناً از طرف اجتماع مورد ستایش و پاداش هستند، مانند نیاز به حفظ حیثیت و جبران شکست، نیازهای ناآشکار، نیازهایی هستند که از نظر فرامن چندان مقبول نیستند و در اجتماع نیز ناپسند به شمار میآیند مانند نیاز به پرخاش و لذت جویی، البته در اجتماعات مختلف نوع نیازهای ناپسند و پسندیده ممکن است فرق داشته باشد. (سیاسی، 1388)
نظریه اسناد
فرضیه اصلی نظریه اسناد این است که مردم فعالانه در جست وجوی کشف چرایی رخدادن وقایع هستند. به عبارت دیگر، ما نه فقط میتوانیم بدانیم دیگران چگونه رفتار میکنند، بلکه میخواهیم بدانیم چرا اینگونه رفتار میکنند، زیرا تشخیص میدهیم که این دانش میتواند به ما کمک کند پیشبینی کنیم آنها در آینده چگونه رفتار خواهند کرد. فرآیندی که از طریق آن ما چنین اطلاعاتی را جست وجو میکنیم، اسناد گفته میشود. به تعریفی رسمیتر اسناد به تلاشهای ما برای درک علل زیربنایی رفتار دیگران و در برخی موارد علل رفتار خودمان اطلاق میشود. (بارون و بیرن و برنسکامب، به نقل از کریمی، 1388)
در زمینههای آموزشگاهی و تحصیلی، موفقّیت و شکست اغلب به توانایی، تلاش، شانس و دشواری یا آسانی تکلیف نسبت داده میشود که در این میان، توانایی و تلاش بیش از همه به عنوان علّت موفقّیت و شکست در نظر گرفته شدهاند. افراد به هنگام تبیین پیامدهای پیشرفت، بیشتر این اهمّیت را به شایستگی (توانایی) و میزان تلاش خود میدهند.
(گراهام،1997) علتهای بالقوه موفقّیت و شکست دارای یکسری ویژگیهای زیربنایی هستند. در این رابطه سه ویژگی تحت عنوان ابعاد علی شناسایی شده اند که عبارتند از «جایگاه، پایداری، کنترل » (واینر،1985)
بعد پایداری یا ثبات به چگونگی حالت اسناد در طول زمان اشاره دارد و دامنهای از ثبات تا بیثباتی را در برمیگیرد. دلایل را میتوان به دو صورت درونی و بیرونی (جایگاه یا منبع) به صورت قابل کنترل و غیر قابل کنترل طبقهبندی کرد. (پینتریچ و شانک، به نقل از شهر آرای،1386) جایگاه علیت به درونی و بیرونی بودن علت برای فرد اشاره دارد. از بین علل مهم، توانایی (استعداد) و تلاش از علل درونی هستند، چرا که منعکسکننده ویژگیهای شخصیتی فرد میباشند. دشواری تکلیف و شانس بیرونی هستند، زیرا پیامدهای محیط میباشند.«بعد پایداری» به ثبات یا تغییرپذیری علل در طولزمان اشاره دارد. در این میان، توانایی یک علت پایدار است، زیرا توانایی انجام یک تکلیف نسبتاً ثابت است درحالیکه تلاش ناپایدار است. به همین دلیل تلاش افراد ممکن است از یک موقعیت به موقعیت دیگر تغییرکند و بالاخره کنترل به مسئولیت پذیری فرد با تأثیرپذیری علّت از اراده فرد اشاره دارد. تلاش یک علّت قابل کنترل است، چرا که افراد میتوانند اراده کنند که زیاد یا کم تلاش کنند، امّا استعداد و تلاش عللی هستند که تحت کنترل فرد نمیباشند. یکی ازجنبههای جالب فرآیند اسناد، این است که برخی از پیش داوریها و سوگیریها موجب میشوند که افراد به تبیین منظم وقایع بپردازند. یکی از این سوگیریها یا خطاهای اسنادی، « سوگیری خدمت به خود » است. (به نقل از سید محمدی،1383)
er
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 103 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 44 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش کمال گرایی
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تعریف کمال در فرهنگهای لغت چنین است: «عالیترین درجهی صحت و کامل بودن که قابل پیشیگرفتن نیست (فرهنگ لغت مریام – وبستر، 1993). کمالگرایی مفهومی است که تاریخچهی نسبتا طولانی دارد و توسط عدهای از روانشناسان تأثیرگذار و بزرگ دنبال شده است. در این قسمت تعدادی از نظریههای کمالگرایی به اجمال بررسی میگردد:
فروید: فروید در سال 1957 در توصیف افراد کمالگرا بیان میدارد که محرک اصلی در زندگی این افراد رسیدن به خوشبختی نیست، بلکه تکامل و برتری یافتن است. آن ها باید در هر کاری به کمال دست یابند و به بهترین نحو آن را انجام دهند، در غیر این صورت راضی نخواهند شد. نرسیدن به کمال آنها را دچار اضطراب و افسردگی و احساس گناه شدید میکند (وردی، سهرابی زاده هنرمند و نجاریان، 1387؛ به نقل از سرو،1387).
آدلر: آدلر تلاش برای برتری را به عنوان واقعیت اساسی زندگی توصیف کرد. منظور او از برتری، انگیزهای برای کمال بود. واژهی کمال از کلمهی لاتین به معنی کامل بودن گرفته شده است. بنابراین، نظر آدلر این بود که ما برای برتری تلاش میکنیم تا خود را کامل کنیم و خود را به صورت یکپارچه در آوریم (شولتز و شولتز،2001). آدلر کمالگرایی را هم به صورت سالم (تلاش افراد سالم برای بهتر کردن خودشان و جامعهشان و با هدف خلق یک جامعهی آرمانی و مترقی) و هم روانرنجور (فرار از بیاعتباری و بیآبرویی به دلیل احساس حقارت) مفهومسازی کرد (جونز، 2007؛ به نقل از سرو، 1387).
هورنای: هورنای 10 نیاز روان رنجور را برای انسان برشمرد که نیاز به کمال نیز در بین آن ها دیده میشود. به نظر هورنای کمالگرایی افراد ناشی از خود انگارهی آرمانی غیر واقع بینانه است که بر پایهی آرمان دستنیافتنی کمال مطلق استوار است. داشتن این خودانگاره، روانرنجورانه است و این افراد را برای تحقق بخشیدن به این آرمان دستنیافتنی، به چیزی که هورنای آن را استبداد بایدها نامید میپردازند. آنها به خودشان میگویند باید بهترین یا عالیترین دانشجو، همسر، والد، معشوق، کارمند، دوست یا فرزند باشند. چون از نظر آنها خودانگارهی واقعیشان ناخوشایند است تصور میکنند که باید مطابق با خود آرمانی خیالی خود عمل کنند و به موجب آن خود را به صورت بسیار مثبت میبینند (شولتز و شولتز، 2001).
هاماچک: هاماچک (1978؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) مانند آدلر میان کمالگرایی بهنجار و روانآزردگی تفاوت قائل شد. وی معتقد است، کمالگراهای بهنجار افرادی هستند که عزت نفسشان را از طریق عملکرد خوب، ارتقا میدهند. آن ها کار خوبشان را تحسین میکنند و از تلاشهایشان نتیجهی خوشایندی میگیرند. به علاوه، کمالگرایان بهنجار، اهداف مناسب و دستیافتنی برای عملکردشان تعیین میکنند، زیرا آنها درک واقع بینانهای از تواناییهایشان دارند. هاماچک مشاهده کرد که کمالگرایان روان رنجور، به جای تمایل به پیشرفت، به وسیلهی ترس از شکست برانگیخته میشوند. آنها نیازهای خود را در سطح بالاتری از تواناییهایشان قرار میدهند و به علت انتظارات غیر واقع بینانه، هیچ رضایتی از پیشرفتشان کسب نمیکنند. کمالگرایان روانرنجور، درگیر چرخهی بیپایانی از رفتارهای متناقض خود هستند. در تلاش برای غلبهکردن بر حس قویشان از حقارت میکوشند تا از طریق دستیابی به اهدافشان به مقبولیت برسند و تأیید شوند. با این حال این اهداف، غیر واقع بینانه و غیر قابل دسترس هستند و آنها هرگز نمیتوانند به آرمان خود دربارهی کمال دست یابند.
سورتزکین: سورتزکین (1985؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) میان کمالگرایی خوددوستدار و کمالگرایی روانرنجور تمایز قائل شد. او کمالگرایی خود دوستدار را به عنوان تلاشی برای اجتناب از احساس گناه در نظر گرفت. کمالگرایان خوددوستدار تلاش میکنند تا تصویر خود را بزرگنمایی کنند و روان رنجورها میکوشند، در جهت درخواستهای یک فرامن خشن رفتار کنند. سورتزکین، همچنین چندمین سبک شناختی افراد کمالگرا را مورد بحث قرار داد. او معتقد بود افکار کمالگراها دو بخشی است و رویدادها را تنها، به صورت سیاه و سفید میبینند. آنها ارزش خود را به وسیلهی دستیابی به اهدافشان اندازهگیری میکنند و با توجه به اینکه این اهداف، غیر واقع بینانه هستند، هر گونه انحراف از آن ها به خود – انتقادی و عزت نفس پائین منتهی میشود.
پاتچ: پاتچ (1984؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) معتقد بود که کمالگرایی، تنها یک هدف ناسالم را ارائه میدهد. آنان در تلاشند تا به عنوان راهی برای مواجه شدن با احساس عدم محبوبیت، کامل باشند. کمالگراها باور دارند که احتمالا نمیتوانند موفق شوند در نتیجه، دایما در حال ناامید شدن به وسیلهی شکستهایشان هستند. حتی دستیابی 95 یا 99 درصدی از هدفشان، به عنوان شکست تلقی میشود که منجر به احساسهای منفی نسبت به خود میگردد. کمالگراها معتقدند یا انسانهای شگفتآوری هستند و یا انسانهای مهیب و ترسناک؛ حد وسطی وجود ندارد.
پیروت: پیروت (1986؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) معتقد بود که کمالگراها در چرخهی تضاد با خود درگیرند. وی اعتقاد داشت، آنان از طریق تمرکز بر روی خود به دنبال جبران عزت نفس پائین خویش هستند. هنگامی که کمالگراها تصور میکنند شکست خوردهاند یا نالایق هستند، متحمل عزت نفس پائین میگردند که اضطراب یا افسردگی را در پی دارد.
هولنور: هولنور (1987) کمالگرایی را ضرورت افزایش کیفیت عملکرد شاخصی از آن چه که در یک موقعیت مورد نیاز است، می داند (به نقل از شفران و منسل 2001)، برنز (1980) کمالگرایی را شبکه گسترده ای از شناخت ها می داند که شامل انتظارات، تفسیر حوادث و ارزیابی خود می باشد. او این اصطلاح را با جزئیات بیشتری بیان میکند: افرادی که معیارهای بسیار بالایی دارند، به طور مداوم و وسواس گونه به سوی اهداف ناممکن در تلاشند و ارزش خود را برحسب سودآوری و کامل بودن می سنجند.
Patch
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 32 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش شبیه سازی
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
شبیه سازی نسخه ای از بعضی وسایل حقیقی یا موقعیت های کاری است که تلاش دارد تا بعضی از جنبه های رفتاری یک سیستم فیزیکی یا انتزاعی را به وسیله ی رفتار سیستم دیگری نمایش دهد که بیشتر در سیستم های طبیعی و سیستم های انسانی کاربرد دارد. همچنین شبیه سازی نمایش مجدد یا خلق مجدد یک شیء یا موضوع واقعی یا یک موقعیت می باشد. این تکنیک همانند آینه، واقعیات را همانندسازی می کند افزون بر این احتمال وارد آورد صدمه یا آسیب به شرکت کنندگان وجود ندارد (جویس و همکاران، 1389، ص 220 تا 222).
شبیه سازی های آموزشی به چهار دسته شبیه سازهای زنده (استفاده افراد واقعی از تجهیزات شبیه سازی شده در محیط واقعی)، شبیه سازی ساختاری (استفاده افراد شبیه سازی شده در محیط غیر واقعی)، شبیه سازی ساختاری (استفاده افراد شبیه سازی شده از ابزار و تجهیزات شبیه سازی شده در محیطی شبیه سازی شده)، و شبیه سازی های ایفای نقش (بازی افراد واقعی و صحنه سازی کار واقعی) تقسیم می شوند (شیفلت و همکاران، 2006، ص 378).
2-2-2 مزایای استفاده از شبیه سازی:
شبیه سازی های کامپیوتری، برنامه های نرم افزاری هستند که تکرار یا تقلیدی از پدیده های دنیای واقعی هستند و اگر به درستی اجرا شوند می توانند به دانش آموزان در یادگیری درباره ی رویدادها و فرآیندهایی که ممکن است یادگیری آنها بسیار هزینه بر یا از نظر امنیتی خطر آفرین باشند، کمک نمایند. مطالعات نشان داده اند که شبیه سازهای کامپیوتری می تواند به اندازه ی یادگیری در دنیای واقعی مؤثر باشد و امکان تجربیات آزمایشگاهی مفاهیم علمی را برای دانش آموزان فراهم نماید. همچنین این شیوه ی آموزشی می تواند سبب ارتقاأ سطح مهارت های یادگیری فراگیران شود و مهارت حل مسأله ی آنان را ارتقاء بخشد و در واقع نقش یک همکار تعاملی را برای دانش آموزان بازی نماید (مایکل، 2001).
در شبیه سازی تلاش بر این است که شرایط یادگیری آن قدر به شرایط واقعی نزدیک شود که مفاهیم آموخته شده، قابل انتقال به جهان واقعی شود. تحقیقات نشان داده اند که شبیه سازی برای ایجاد علاقه و جذابیت مؤثر است. همچنین شبیه سازی برای مهارت های عملی مناسب تر از مهارت های ذهنی اند، بدین معنی که کاربرد شبیه سازی هنگامی مؤثرتر است که اصول و مفاهیم ذهنی و پایه به وسیله ی روش های دیگر آموزش داده شده باشند و سپس برای آموزش مهارت های عملی از شبیه سازی استفاده شود (پازارگادی و صادقی، 1389، ص 165).
2-2-3 انواع شبیه سازی ها و نقش آنها:
برخی شبیه سازی ها بازی اند و برخی دیگر واقعی، برخی رقابتی اند و برخی همکارانه، و برخی به وسیله ی افرادی به اجرا در آیند که خلاف استانداردهای خود عمل می کنند: مثلاً در بازی معروف «مونوپولی» رقابت حرف اول را می زند. این بازی فعالیت واقعی سفته بازی را شبیه سازی کرده و عناصر زیادی از فعالیت سفته بازی را شبیه سازی کرده و عناصر زیادی از فعالیت سفته بازی در زندگی واقعی را در بر می گیرد. بازیگر برنده قواعد سرمایه گذاری و سفته بازی را آن گونه که در بازی مجسم شده اند فرا می گیرد (جویس و همکاران، 1389). شبیه سازی های می توانند به منظور بهبود دانش و مهارت فردی و گروهی نیز به کار گرفته شوند. استفاده از شبیه سازی ها ضمن ایجاد هم افزایی گروهی و ایجاد زمینه برای درک ارزش همکاری و اجماع و اهمیت مهارت های عقلانی و فردی می تواند معلم را در دستیابی به ایجاد راه هایی برای تجربه های قدرتمند و فراموش نشدنی برای شرکت کنندگان کمک نماید اگر که شبیه سازها را به عنوان ابزار و نه به عنوان برنامه در نظر بگیرند (اسزومال، 2000).
l
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 51 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش کشف امید
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
با اینکه ایده امید از زمان آغاز خلقت آدمی وجود داشته است، اما بررسی علمی آن در زندگی انسان قدمتی کوتاه دارد و دوران طفولیت خود را می گذارند. ساده ترین راه برای شناخت ارزش و اهمیت هر چیزی در زندگی انسان، بررسی و تحلیل آثار و کارکردهای آن است. اهمیت امید در زندگی انسان چنان است که قرآن کریم در آیات متعدد به طرح امید برای انسان می پردازد. برای نمونه، در سوره یونس اشاره می کند که «امید به آینده ی برتر در این دنیا و آخرت است که موجب می شود تا انسان ها باورها و عکس العمل های خود را تصحیح کند و به اصلاح و بهسازی اعمال و رفتار خود بپردازد» (آیات 8-7). یا در سوره بقره اشاره شده است که «امید است که انسان را به سوی کار یا عملی سوق می دهد امید به پاسخگویی از سوی خداوند علت و انگیزه دعا و طلب از اوست» (آیه 186).
یا آنجا که بحث از موفقیت است در سوره یوسف (آیه 87) می فرماید «اگر انسان امیدی به دستیابی نداشته باشد هرگز تلاشی نخواهد کرد و کوششی برای رفع و برداشتن مشکلات از خود نشان نمی دهد» (منصوری، 1387). از این آیات می توان استنباط کرد که روحیه شخص با «امید رسیدن به هدف» تقویت می شود و در برابر سختی ها واکنش مثبت از خود نشان می دهد. این بدان معنا نیست که یقیناً به هدفش می رسد بلکه فقط امیدوار است که به آن دست یابد. در افسانه های یونان باستان این اسطوره به چشم می خورد که زئوس ـ خدای خدایان ـ از پرومتوس ـ الهه مرگ ـ به خاطر دزدیدن آتش ـ پرومته ـ از خدایان سخت برآشفت. برای گرفتن انتقام، خدایان پاندورا را که زیبای خیره کننده ای داشت، آفریدند که به زمین مبوط کند تا برادر پرومتوس را وسوسه کند. او با خود جعبه ای حمل می کرد که خدایان به او هشدار دادند که هرگز آن را باز نکند. زئوس، که آشکارا شکل اولیه روان شناسی معکوس را اعمال می کند، می دانست که پاندورا توان مقاومت در برابر این وسوسه را ندارد که نگاهی دزدا به این صندوقچه گنج نیندازد (اسنایدر، 1996). به محض اینکه او صندوقچه را گشود همه مصیبت ها (قولنج، نقرس، درد مفاصل، غبطه، کینه و انتقام) در زمین پخش شدند، تنها چیزی که در صندوقچه باقی ماند «امید» بود (اسنایدر، 2002).
در متون دینی ما نیز وقتی آدم به دلیل عصیان از فرمان خداوند و خوردن میوه ممنوعه به وسوسه شیطان، به زمین رانده شد، خداوند به او وعده ـ امید ـ بهشت داد. فرهنگ لغت و بستر امید را «تمایل به تکمیل چیز باارزش با احتمال واقعی تحقق همراه با تداوم انتظار وقوع آن» تعریف می کند. در فرهنگ نامه رندم هاوس نیز امید به صورت «انتظار مثبت فعال و مداوم برای تعقیب در جهت یک شایستگی مطلوب معقول» تعریف شده است. در طول دهه 1950 تا 1960 روان پزشکان و روان شناسان، امید را تحت عنوان کلی «انتظار مثبت برای دست یافتن به هدف، مطالعه می کردند» (مینجر و استاتلند، 1969). این دیدگاه امید را به عنوان یک سازه ی تک بعدی، شامل این انتظار که اهداف می توانند محقق شوند، توضیح می دهد. نظریه پردازان، در کل تعاریف عملیاتی از امید ارائه کرده اند (اسنایدر و همکاران، 2006). جنبه های بی نظیر تعریف عملیاتی از امید به مبانی نظری برمی گردند. به طور کلی پژوهشگران به دو دسته: مدافعان امید به عنوان شناخت و مدافعان امید به عنوان عاطفه تقسیم می شوند.
در سراسر ادبیات پژوهشی، امید به ویژه به صورت میل و گرایش قوی نسبت به پیامدهای هدف مطلوب تشریح شده است، امید برخی پیامدهای غیر قطعی را دربرمی گیرد که به ویژه با مسئله «اهمیت» مرتبط است و نیازمند حرکت در جهت نتایج مطلوب است که باید برای زمان مدیدی حفظ شوند و در یک چارچوب زمانی رو به آینده قرار گیرند. به نظر می رسد که مثبت اصلی درباره امید این است که آیا امید چیزی واقعی است؟ بسیاری از انسان ها امید را آفت و مایه عذاب می دانند و آن را نوعی وهم و خیال تصور می کنند و به طور کلی مبنای واقعی برای آن قایل نیستند. از نظر آنها امید ساختاری است که در بهترین شکل آن، «بنیاد غیر منطقی دارد» و در بدترین حالت آن «وجود ندارد».
فرانسیس بیکن هشدار می دهد که امید صبحانه خوب و شام بدی است. مارکوس فیبوس کوئنتیایانوس عقیده دارد که امیدهای واهی اغلب مانند خواب های افراد پس از بیداری یا سراب است که در وهم و خیال امید زیاده روی می کنند. بنیامین فرانکلین روز ولت می گوید که کسی که با امید زندگی می کند، از امساک خواهد مرد. یا ادگارواتسون هوو اظهار می دارد که امید بین مردگان وجود دارد اما بسیاری آن را باور دارند (اسنایدر، 2002).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 212 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش کارکردهای اجرایی
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
کارکردهای شناختی، محصول فرایندهای پردازشی مغز است و شامل دو زیر مجموعه است؛ یکی کارکردهای مبتنی بر قانون که تفکر و عملکرد فرد را تنظیم و کنترل میکند و تحت عنوان کارکردهای اجرایی شناخته میشود و دیگری کارکردهای غیرقانونمند که به مبتنی بر هیجانات، امیال، شناخت اجتماعی و عوامل تأثیرگذار موقعیتی است (پاسینی و همکاران، 2007). کارکردهای اجرایی، شامل انعطافپذیری شناختی و توانایی مدیریت مؤلفههای مداخلهگر در رفتارهای هدفگرا و پیشبینی پیامدهای ناشی از یک عملکرد است (آردیلا و سورلوف، 2007). کارکردهای اجرایی، از جمله توانایی هایی هستند که کودکان در آینده برای یادگیری های مدرسه ای به آنها نیازمندند (کرک، گالاگر، آناستازیو و کولمان، 2006) و بروندادهای رفتار را تنظیم می کنند و معمولاً شامل بازداری و کنترل محرک ها، حافظة کاری، انعطاف پذیری شناخت، برنامه ریزی و سازماندهی هستند (دنکلا، 1996). به عبارت دیگر، کارکردهای اجرایی مجموعه ای از تواناییهای عالی، شامل خودگردانی، خودآغازگری، برنامه ریزی، انعطاف شناختی، حافظه کاری، سازماندهی، ادراک پویا از زمان، پیش بینی آینده و حل مسئله است که در فعالیت های روزانه و تکالیف یادگیری به کودکان کمک می کند (داوسون، 2004؛ علیزاده، 1384).
گروهی از محققین برای تبیین کارکردهای اجرایی از مفهوم چگونگی و چرایی رفتارهای انسان و گروهی دیگر این کارکردها را در دامنه های شناختی متفاوت، گروهبندی میکنند که شامل برنامهریزی و سازماندهی رفتار، بازداری و مهار پاسخ، تداوم عملکرد، کاهش تسلط و توانایی شروع عملکرد است (آردیلا، 2008). میاک و همکاران (2000) شواهدی مبنی بر تقسیم کارکردهای اجرایی به سه مؤلفه شناختی مشتمل بر مهار، انتقال و به روز رسانی ارائه می دهد که اگر چه قابل تفکیک هستند، امّا در فرایند تنظیم و کنترل بسیاری از عملکردها هر سه با هم ایفای نقش میکند. از جمله مؤلفههای دیگری که این پژوهشگران معرفی کردند، برنامهریزی، تصمیمگیری و حل مسأله است. یک تقسیم بندی دیگر کارکردهای اجرایی به دامنههای اصلی، شامل پنج مؤلفه ی مهار فوری پاسخ، برنامه ریزی، انعطافپذیری شناختی، انتقال توجه و حافظهی کاری است (دنیلسون، لوسی، رانبرگ و نیلسون، 2010).
2-2- اجزای کارکردهای اجرایی
توانایی سرکوب کردن محرک ها یا تکانه های نامربوط و مزاحم، یک کارکرد اجرایی بنیادی است که برای فرایند تفکر بهنجار و در نهایت برای زندگی موفق ضروری است (گاروان، راس و استین، 1999). تعدادی از ویژگیهای مهم ذهن انسان تحت عنوان «کنترل اجرایی» یا «کارکردهای اجرایی» نام گذاری شده اند. کارکردهای اجرایی شامل این موارد هستند: توانایی شروع، کنترل یا متوقف کردن فعالیت، انعطاف پذیری در اطلاعات، استنباط منطقی، تفکر انتزاعی، پاسخ به اطلاعات و موقعیت های جدید، توالی اطلاعات و رفتار درست در روش هدفمند (ریگر، 2000)؛ برنامه ریزی حافظه کاری، بازداری پاسخ، تفکر انتزاعی و کنترل توجه (بانون، گونسالوز، کروفت و بویس، 2002)؛ انعطاف پذیری شناختی، ایجاد، حفظ و تغییر دادن آمایه های شناختی برای پاسخ به تغییر در تقاضاهای محیط، شکل دهی و آزمودن فرضیه، خودمهارگری، رفتار هدفمند، جلوگیری از واکنش خودکار پاسخ عادت شده (کاسمیدیس، بوزیکاس، زفیری و کاراواتوس، 2006).
کنترل اجرایی در بیشتر حوزه های پژوهش های روانشناختی با استفاده از روشهای متنوع مطالعه شده است. تحقیق بر روی کنترل اجرایی یک موضوع اصلی در روانشناسی شناختی، علوم عصب شناختی، مطالعات رشد در گستره زندگی، آسیب شناسی روانی و مطالعه تفاوت های فردی است (لوگان، 2003). اگرچه وظیفه اصلی و اولیه کارکردهای اجرایی را مشارکت در کنترل شناختی دانسته اند و آن را بیشتر در حیطه عمومی کارکرد شناختی مطالعه کرده اند، ولی تأکید می شود که کارکردهای اجرایی دربردارنده مؤلفه ها یا خرده کارکردهایی نیز هستند، مانند حافظه کاری، بازداری پاسخ، برنامه ریزی و غیره. این خرده کارکردها در جهت رفتار خودفرمان و حل مسئله با یکدیگر همکاری می کنند و به نوعی هماهنگ با نظریه ذهن عمل می کنند تا از این رهگذر بتواند رفتار هدفمند ایجاد کنند و معنای نهادها و واژه ها را بفهمند (گیتس، 2009).
- Gates
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 206 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش فرهنگ کیفیت محور
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
کیفیت، واژه رایج و آشنایی است که از مفهوم و نحوه کاربرد آن تفاسیر گوناگونی به عمل آمده است . اما وجه مشترک تمام تعاریف سازگار کالا یا خدمات با انتظارات و نیاز های مشتریان است به عبارت دیگر کیفیت وقتی به دست می آید که تولید خدمت، انتظارات مشتری( اعم از داخلی و خارجی ) را برآورد سازد. کیفیت از مشتری شروع می شود و هر گونه توجه یا خدمت،بدون توجه مشتری الزاماً کیفیت را به دنبال ندارد . بنابراین باید نظر مشتریان را جویا و از نیاز های آنان به خوبی آگاه شد وتولید یا خدمات را منطبق با آن نیاز ها ارائه کرد.انسان در زمانی که سعی در تولید کالا یا ارائه خدمات نمود به موضوع کیفیت توجه ویژه ای معطوف داشته است شاید یکی از دلایل مهم توسعه تکنولوژی و صنعت بر مبنای این اصل استوار می باشد که انسان هیچ گاه از وضع موجود راضی نبوده و همواره سعی در بهبود وضعیت موجود داشته است.
به طور کلی تعاریف متعدد و گوناگونی در مورد کیفیت ارائه شده است که عبارتند از:
کیفیت به عنوان درجه ای که یک محصول با انتظارات مشتری و مشخصات ارائه شده تطبیق دارد تعریف شده است (روستا و دیگران، ١٣٨٥،٢٢٢ ).
کیفیت توسط مشتری تعیین می شود، نه توسط تولید کننده. به عبارت دقیق تر، کیفیت مجموعه ای ازخصوصیات و مشخصات یک کالا یا خدمت است که احتیاجات و رضایت مصرف کننده را تأمین می کند.
جامعۀ کنترل کیفیت آمریکا واژۀ کیفیت را به صورت زیر تعریف کرده است: "مجموعۀ ویژگی ھا وخصوصیات یک قلم کالا یا یک نوع خدمت که بتواند نیازھای آشکار و پنهان خریدار را تأمین نماید(کاتلر و آرمسترانگ ، ١٣٨٤،٨٧٧ ).
کیفیت هیچ مفهومی جز هر آنچه که مشتری واقعاً می خواهد، ندارد. سازمان استانداردهای بین المللی کیفیت را این گونه تعریف می کند: تمامیت ویژگی ها وخصوصیات محصول یا خدمات که توانایی برآورده کردن نیاز های مشتری را دارد.
سازمان ملی بهره وری سنگاپور بیان می کند که کیفیت توسط مشتری تعریف می گردد نه تولید کننده یا ارائه دهنده خدمت. به عبارت دیگر،کیفیت مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات یک کالا یا خدمت است که خواسته ها و رضایت مصرف کننده را تأمین می کند(سید جوادین، 1384، 36 ).
در دهه 50 میلادی دمینگ و فیگن باوم مفهوم جدید کیفیت را اینگونه بیان نمودند،
«کیفیت مفهوم وسیعی است که تمام بخشهای مختلف سازمان نسبت به آن متعهد هستند. هدف آن افزایش کارایی کل مجموعه است و هدف نهایی آن مطابقت کامل با مشخصات مورد نیاز مشتری با حداقل هزینه برای سازمان است که منجر به افزایش قابلیت رقابت در سطح سازمانها می شود» (کزازی، 1378، 25).
کیفیت یعنی انجام درست و صحیح در دفعه اول و برای همیشه (مونیکا، 1998، 240).
کیفیت یعنی درجه تطابق کالای تولید شده یا سرویس ارائه شده با نیاز مشتری(مهربان،1384، 25).
کیفیت عبارت است ازهرگونه صفت یا صفات خاص یا عمل خاص یک فرآورده یا خدمت که بتوان با ارزیابی آن معلوم کرد که آیا فرآورده، یا خدمت با شرایط مشخص شده منطبق است یا نه (یوجی آکاو ،1995، 21).
از مجموع تعاریف ارائه شده پیرامون موضوع کیفیت می توان نتیجه گرفت که،
1- کیفیت توسط مشتری تعیین می شود (تمرکز بر مشتری ).
2- کیفیت باید نیاز مشتری را تامین کند.
3- کیفیت چیزی است که مشتری روی آن قضاوت می کند.
4- کیفیت به معنای تجمل و لوکس گرائی نیست.
5- هدف در کیفیت، افزایش کارائی سازمان با حداقل هزینه است (حاجی شریف، 1374 ، 21).
2-1-2- مدیریت کیفیت
مدیریت کیفیت عبارت است ازمجموعه فعالیت های هماهنگ شده برای هدایت وکنترل سازمان درامور مرتبط با کیفیت(ممیوند،1387 ،11). مدیریت کیفیت یک دیدگاه فلسفی ـ مدیریتی است که هم اکنون با سرعت فزاینده ای جایگاه خود را در جوامع باز می کند و توجه به نیازها و ابتکارات مشتریان، راههای ارائه خدمات و ارتقای کیفیت را اصل کار خود قرار می دهد. در سالهای اخیر نظام های ارتقای مدیریت کیفیت به سرعت متحول شده است. از حدود دو دهه گذشته فعالیت های بازرسی ساده با روش های کنترل کیفیت تکمیل یا جایگزین گردیده اند. ارائه الگوها ونظریه های مربوط به بهبود کیفیت فرآورده ها و خدمات، شعار امروز سازمان ها شده است.
لذا برهمین اساس چندی است که در کشور عزیز ما ایران نیز، مدیریت کیفیت دارای اهمیت شده است. واحدهای تولیدی یا خدماتی می خواهند فرآورده های با کیفیت بهتر از قبل ارائه نمایند. موج پیشرفت های روز افزون دانش، مهارت و فن آوری ورقابت درکیفیت و تلاش دردست یابی به مدیریت کیفیت جامع به ایران نیزرسیده است (ممیوند، 1387،77).
lity
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 59 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش سلامت اجتماعی
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
سلامت از واژه هایی است که بیشتر مردمان با آنکه اطمینان دارند معنای آن را می دانند، تعریفش رادشوار می یابند. درفرهنگ های گوناگون تعریف های بسیاری ازسلامت شده است، در فرهنگ وبستر سلامت وضع خوب و عالی بدن، اندیشه و روح وبویژه برکنار بودن ازدرد یابیماری جسمی تعریف شده است. در فرهنگ آکسفورد به معنی وضع عالی جسم یا روح و حالتی که اعمال بدن به موقع وبه گونه موثرانجام شودآمده است. جالینوس سلامت را عبارت ازوجود نسبت معینی ازعناصر گرمی، سردی، رطوبت و خشکی تعریف می کند.
از نظر پاتنام (1993)، جامعهی مدنی موفق، عموماً با رابطه نیرومند افقی میان اعضا شناخته می شود و برابری یکی از اساسی ترین ابزارهای جامعه مدنی به شمار می رود؛ بنابراین، نابرابری های افراد و گروه های اجتماعی مختلف در بعد سلامت، دو مورد از جنبه های مهم ارزیابی سلامت جمعیت قلمداد میشود (لوچنر ، کواچی و کندی؛ 1999). جوامع نیز همواره تلاش میکنند جنبههای مذکور را در تدوین برنامههای کلان خود منظور دارند. از اینرو، در پیش نویس اولیه نظامنامه سلامت اجتماعی وزارت بهداشت کشور، سلامت اجتماعی وضعیت رفتارهای اجتماعی (مورد انتظار) فرد را شامل می شود که اثرات شناخته شده و مثبتی بر سلامت جسمی و روانی وی دارد و موجب ارتقای سازگاری اجتماعی و تعامل فرد با محیط پیرامون و در نهایت ایفای نقش مؤثر در تعالی و رفاه جامعه می شود (دماری و همکاران، 1389)
برخی از محققان این مفهوم را نوعی توانایی درنظر گرفتهاند؛ برای مثال، کییز وشاپیرو(2004) به توانایی فرد در تعامل موثر با دیگران و اجتماع به منظور ایجاد روابط ارضا کننده شخصی و به انجام رساندن نقش های اجتماعی ، عنوان سلامت اجتماعی را می دهند. کییز (2004) عملکرد خوب در زندگی را چیزی بیش از سلامت روانی هیجانی و شامل تکالیف و چالش های اجتماعی می داند. به عبارت دیگر، سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع، کیفیت روابطش با افراد و گروه های اجتماعی که عضوی از آنهاست معرفی نموده است. میزان مهارت وعملکرد اجتماعی و توانایی شناخت هر شخص از خود به عنوان عضوی از جامعه ای بزرگ تر (پارک و پارک؛ ترجمه شجاعی تهرانی و ملک افضلی،1380)، احساس تعلق به گروه های اجتماعی و شریک دانستن خود دراجتماع و پیشرفت آن (کییز،1998)، کیفیّت و کمّیت تساوی افراد و میزان درگیر شدن فرد با اجتماع (دنالد ، 1979)، میزان عملکرد بهینه اعضای جامعه (بلوک و برسلو ، 1971)، پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، تسلط برمحیط،هدفمندبودن در زندگی و استقلال (کیز، شموتکین و رایف ، 2002)، توانایی انجام راحت و مؤثر نقش های اجتماعی بدون آسیب رساندن به دیگران (نورطراپ و اسنایدر ، 2010)از جمله تعاریف دیگری است که برای سلامت اجتماعی ارائه شدهاند.
مفاهیم و سازهها، هر یک دارای برخی شاخصها هستند که بهعنوان علائم راهنما عمل میکنند و میزان دوری و نزدیکی به معیارها و ترازها را مشخص مینمایند. در همین ارتباط، استون و جیکوب (2005) شاخص های مهم سلامت اجتماعی را مشارکت فعال در زندگی اجتماعی، پذیرش مسئولیت، شناخت حقوق و وظایف شهروندی، شناخت حقوق و وظایف دیگران و احترام به حقوق آنان، احترام به محیط زیست و تلاش در راه حفظ آن، شناخت فرهنگ و ارزش های اجتماعی، پرهیز از خشونت و داشتن شکیبایی و مدارا با دیگران دانسته اند. سلامت می تواند تابعی از عوامل مختلف نظیر محیط، جامعه و گروه های اجتماعی باشد (لرنر , 1973). به عبارتی، انسان هم محصول و هم خالق روابط اجتماعی دنیای پیرامون خود از تولد تا مرگ است. کیفیت روابط بین فردی علاوه بر سطح مهارت های ارتباطی شخصی، تابعی از عوامل بنیادی سلامت اجتماعی نیز می باشد (به نقل از جیرینکووا و اسوبودا ، 2010). لذا، دونالد و همکارانش (1987) معتقدند سلامت اجتماعی،هم بخشی از سلامتی وهم تابعی از آن محسوب می شود.
در سالهای اخیر با گنجانده شدن ،« تواناییِ داشتن یک زندگی مثمر از نظر اقتصادی و اجتماعی » این تعریف کامل تر شده است. سلامت بیشتر به عنوان ابزاری برای رسیدن یک هدف منظور شده است که می توان آن را از لحاظ کارکردی به صورت یک منبع بیان کرد؛منبعی که به مردمان امکان می دهد به گونه فردی، اجتماعی و اقتصادی زندگی کنند. سلامت تنها زندگی کردن نیست،بلکه منبعی برای زندگی روزمره است،سلامت یک مفهوم مثبت است که بر منابع و امکانات اجتماعی وشخصی وهمچنین توانایی های جسمانی تأکیددارد(پوراسلامی، 1379)
سازمان جهانی بهداشت، سلامت را بهزیستی کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه صرف نبودن بیماری و یا رنجوری تعریف می کند. بنا براین سلامت منبعی برا ی زندگی روزمره است و نه برای هدف زندگی( محمد نبی، 1386)
سلامت مفهوم مثبتی است که علاوه بر ظرفیتهای جسمی بر منابع اجتماعی و شخصی تأکید دارد. سلامت دارای 6 بعد مختلف می باشد: سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت عاطفی، سلامت معنوی، سلامت جنسی و سلامت اجتماعی (سجادی، 1383).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 99 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 45 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش رفتار جراتمندانه
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاش است تا مهارت هایی جهت تسهیل روابط میانفردی به دست بیاورد. توجه روز افزون به رفتار جراتمندانه به عنوان موردی از مهارت های زندگی، حاکی از آشکار شدن ارزش ها و تاثیرات فراوان این مهارت است. اهمیت جراتورزی در ارتباطات بین فردی و نقش موثر آن در تعامل های اجتماعی، منجر به پژوهش های متعددی در این زمینه گردیده است.
در متون ترجمه شده به فارسی کلمه assertion معادل با واژهی جراتمندی، جراتورزی، ابراز وجود، تایید خود، اظهار وجود، خودبیانگری، جسارت و قاطعیت به کار رفته است. مسالهی ابراز وجود و مقولهی جراتورزی، در واقع توانایی افراد جهت برقرار نمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهم ترین عوامل موثر در بهداشت روانی است. (بندورا،1977). می توان جراتورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میان فردی ( لین و همکاران،2004) یا مهارت برقراری ارتباط میان فردی ( آلبرتی و امونس، 1977) برشمرد.
سازمان جهانی بهداشت، ده مهارت را به عنوان مهارت های زندگی اصلی معرفی نموده است. این ده مهارت عبارتند از: 1- مهارت خودآگاهی 2- مهارت همدلی 3- مهارت برقراری ارتباط موثر 4- مهارت مدیریت خشم 5- توانایی ایجاد و حفظ روابط بین فردی موثر 6- مهارت رفتار جراتمندانه 7- مهارت حل مسئله 8- مهارت مقابله با استرس 9- مهارت تصمیمگیری 10- مهارت تفکر خلاق
سازمان جهانی بهداشت این مهارت ها را به سه طبقه تقسیم میکند: الف) مهارت های مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیمگیری ب) مهارت های بین فردی و ارتباطی ج) مهارت های مقابله ای و مدیریت فردی.
مهارت جراتورزی در دستهی دوم قرار میگیرد. گروه دوم، مهارتهایی را در بر میگیرد که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، مرتبط هستند. در این طبقه، مهارت های مذاکره، امتناع و رد کردن درخواست دیگران و مهارتهای رفتار جراتمندانه نیز جای میگیرند. ﻣﺒﺤﺚ اﺑﺮاز وﺟﻮد ﺳﺎﺑﻘﺔ ﻃﻮﻻﻧﻲ در رﻓﺘﺎر درﻣـﺎﻧﻲ دارد و ﺑــﻪ ﻛﺎرﻫــﺎی ﺳــﺎﻟﺘﺮ(1949) و وﻟﭙــﻲ(1985) ﻣﻲرﺳﺪ. آﻧﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺧـﻲ اﻧـﺴﺎنﻫـﺎ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺣﻖ ﺧﻮد را ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ؛ در ﻧﺘﻴﺠﻪ، اﻳﻦ دو ﻣﺤﻘﻖ ﻛﻮﺷﺶ ﻛﺮدﻧﺪ ﻣﻬﺎرت اﺑﺮاز وﺟﻮد را ﺑﻪ آﻧﻬـﺎ ﺑﻴﺎﻣﻮزﻧـﺪ (ﻫﺎرﺟﻲ و همکاران،1377).
ﺳﺎﻟﺘﺮ، ﭘﺎﻳﻪ ﮔﺬار آﻣﻮزش اﺑـﺮاز وﺟـﻮد ﺑـﻮد. وی ﺑـﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﺻﻮل ﺑﺎزﺗﺎب ﺷﺮﻃﻲ ﺑﻪ درﻣﺎﻧﮕﺮی ﭘﺮداﺧﺖ .ﺳﺎﻟﺘﺮ ﻣﻮﺿـﻌﻲ ﻣﺨـﺎﻟﻒ ﻧـﺴﺒﺖ ﺑـﻪ روانﺗﺤﻠﻴـﻞﮔـﺮی داﺷﺖ. ﭘﺎﻳﻪﮔﺬار ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺑﺎزﺗﺎب ﺷﺮﻃﻲ ﭘـﺎوﻟﻮف اﺳﺖ. ﭘﺎوﻟﻮف ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮد ﻛﻪ اﻧـﺴﺎن ﻧﻴﺮوﻫـﺎی «ﺗﻬﻴـﻴﺞ ﻛﻨﻨﺪه» و «ﺑﺎزدارﻧﺪه» دارد. ﺗﻬﻴﻴﺞ ﻳﻚ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻣﻐﺰی اﺳﺖﻛﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴـﺖ را اﻓـﺰاﻳﺶ ﻣـﻲدﻫـﺪ و ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ، اﻳﺠـﺎد واﻛﻨﺶﻫﺎی ﺷﺮﻃﻲ ﺟﺪﻳـﺪ را ﺗـﺴﻬﻴﻞ ﻣـﻲ ﻛﻨـﺪ . ﻧﻘـﺶ ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﺑﺎزدارﻧﺪ ة ﻛﺎﻫﺶ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻛـﺎﻫﺶ ﻳﺎدﮔﻴﺮی اﺳﺖ. ﺳﺎﻟﺘﺮ ﻧﻴـﺰ ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻧﻈﺮﻳـﺔ ﭘـﺎوﻟﻮف اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺖ ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻲﻛﻪ ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﺗﻬﻴـﻴﺞ ﻛﻨﻨـﺪه ﺗـﺴﻠﻂ دارﻧﺪ اﻓﺮاد ﻓﻌـﺎل و از ﻧﻈـﺮ ﻋـﺎﻃﻔﻲ، آزاد ﻫـﺴﺘﻨﺪ . اﻣـﺎ زﻣﺎﻧﻲﻛﻪ ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﺑﺎزدارﻧﺪه ﺗﺴﻠﻂ دارﻧـﺪ، اﻓـﺮاد دﭼـﺎر ﺳﺮدرﮔﻤﻲ و رﻛﻮد ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﭼﻨـﻴﻦ اﻓـﺮادی از وﺟـﻮد اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺣﺒﺲ ﺷﺪه و ﭘﻨﻬـﺎن ﺧـﻮد ر ﻧـﺞ ﻣـﻲﺑﺮﻧـﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﺳﺎﻟﺘﺮ، ﺑﺮای ﺳﻼﻣﺘﻲ روان ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻌـﺎدل ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺑﻴﻦ ﻓﺮا ﻳﻨﺪ ﺗﻬﻴﻴﺠﻲ و ﺑﺎزدارﻧﺪﮔﻲ در ﻣﻐﺰ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻈﺮﻳـﺔ وی اﻓـﺮاد ﻋـﺼﺒﻲ ﻫﻤﻴـﺸﻪ از ﻓﺮاواﻧﻲ ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﺑﺎزدارﻧﺪه رﻧﺞ ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ.
اﻧﺪﻳــﺸﻪﻫــﺎ و ﻧﻮﺷــﺘﻪﻫــﺎی ﺳــﺎﻟﺘﺮ، وﻟﭙــﻲ (1958) را ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨت. وﻟﭙﻲ ﻧﻴﺰ از ﻧﺘـﺎﻳﺞ درﻣـﺎن ﺑﺮاﺳـﺎس اﺻـﻮل روانﺗﺤﻠﻴﻞﮔـﺮی ﻧﺎﺧﺮﺳـﻨﺪ ﺑـﻮد. وی ﻧﻴـﺰ راﻫﺒﺮدﻫـﺎی ﻣﺪاﺧﻠﻪای ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺷـﺮﻃﻲ ﺳـﺎزی را ﺟـﺎﻳﮕﺰﻳﻦ آﻧﻬﺎ ﻛﺮد . وﻟﭙﻲ رﻓﺘﺎر اﺑـﺮاز وﺟـﻮد را ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﺑﻴـﺎن ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺟﺎی اﺿﻄﺮاب در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﺎﻳﺮ اﻓﺮاد، در ﻧﻈﺮ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ. ﻫﺪف وﻟﭙـﻲ ﻛـﻢ ﻛـﺮدن اﺿـﻄﺮاب و ﺗﺮس ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ اﻧﺴﺎن را از اﺑـﺮاز وﺟـﻮد ﺑﺎزﻣﻲدارد. وﻟﭙﻲ آﻣﻮزش اﺑﺮاز وﺟﻮد را ﺑﺮاﺳـﺎس اﺻـﻞ ﺑﺎزداری ﺗﻘﺎﺑﻠﻲ اﻧﺠﺎم ﻣﻲداد. اﻳﻦ اﺻﻞ ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺑﺘﻮان ﻳﻚ واﻛﻨﺶ ﺑﺎز دارﻧﺪة اﺿﻄﺮاب را در ﺣـﻀﻮر ﻣﺤﺮکﻫـﺎی اﺿـﻄﺮاب ﺑﺮاﻧﮕﻴـﺰ اﻳﺠـﺎد ﻛـﺮد، ﭘﻴﻮﻧـﺪ آن ﻣﺤﺮک و اﺿﻄﺮاب ﺿﻌﻴﻒ ﻣﻲ ﺷﻮد.
وﻟﭙـﻲ ﺑـﻪ ﺑﻴﻤـﺎران ﺧﻮد ﻳﺎد داد ﻛﻪ در ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻫﺎی اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، ﺑـﺎ ﺧـﺸﻢ، ﻣﺤﺒﺖ ﻳﺎ ﻫﺮ اﺣـﺴﺎﺳﻲ ﻛـﻪ ﻣـﺎﻧﻊ اﺿـﻄﺮاب ﻣـﻲ ﺷـﻮد واﻛﻨﺶ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ. در ﺟﻠﺴﺎت آﻣﻮزﺷﻲ، وﻟﭙﻲ ﺑﻴﻤﺎران را ﺑﺎ اﻳﻔﺎ ﻛﺮدن ﻧﻘﺶ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻫـﺎی اﻳﺠـﺎد ﻛﻨﻨـﺪة ﺗـﻨﺶ ﺗﺤﺮﻳﻚ ﻣﻲ ﻛﺮد، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻣﻲ آﻣﻮﺧـﺖ اﺣـﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﻏﻴﺮ از اﺿﻄﺮاب را در اﻳﻔﺎی ﻧﻘﺶ، اﺑﺮاز ﻛﻨﻨﺪ . ﻫﺮ ﺑﺎر ﻛﻪ ﺑﻴﻤﺎر ﻳﻚ ﺻﺤﻨﻪ را ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ اﺟـﺮا ﻛﻨـﺪ، رﺷـﺘﺔ ﻣﻴـﺎن ﻣﺤﺮک اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و واﻛﻨﺶ اﺿﻄﺮاب ﺿﻌﻴﻒ ﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﻮد ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ اﺿﻄﺮاب ﻛـﺎﻣﻼً از ﺑـﻴﻦ ﻣـﻲرود. ﺳـﭙﺲ ﻓـﺮد آﻣﻮزش دﻳﺪه ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﻌﻠﻴﻤﺎت ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫـﺎی زﻧﺪﮔﻲ واﻗﻌﻲ انتقال دﻫﺪ .
v
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 75 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش راهبرد تصمیم گیری مجدد
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
پایه اصلی راهبرد تصمیمگیری مجدد این است که یک فرد در کودکی خود از سوی والدین، نزدیکان و دیگر افراد یک سری پیامهایی دریافت کرده و در پی آن تصمیماتی گرفتهاست و به دنبال آن نمایشنامه زندگی خود را مینویسد. در درمان از مراجع خواسته میشود که به صحنه اصلی که مرتبط با شکل فعلیاش است برگردد و مراجع روی احساسات، رفتار، ارتباطاتی که در آن زمان داشته صحبت میکند و توضیح میدهد و درمانگر به او کمک میکند تا او بتواند تصمیمات جدیدی بگیرد. این راهبرد به فرد کمک میکند تا بتواند داستان جدیدی در مورد زندگیاش بنویسد. درمانگر مسئولیت انجام مراحل را به عهده میگیرد (تا حدی شبیه به رهبر گروه)، امّا مسئولیت انتخابها بر عهده مراجع است. (آلن،2009)
باب و مری گلدینگ از این نظریه پیروی میکنند که وقتی شخص در مورد مشکلی گیر کردهاست این بدان معنا است که دو بخش از شخصیت او با نیروی یکسان به دو جهت مخالف فشار وارد میآورند. نتیجه تنها این خواهدشد که شخص انرژی زیادی را صرف میکند ولی به هیچجا نمیرسد، این وضعیت تنگنا نامیده میشود. گلدینگ نظریهاش را با به تصویرکشیدن تنگناها به عنوان چیزی که بین حالات مختلف من اتفاق میافتد، بسط و توسعه داد. در درمان برطرفکردن تنگناها معمولاً با روش گشتالت، معروف به « روش دو صندلی روبهروی هم » انجام میپذیرد. مراجع بخشهای متضاد خودش را در صندلیهای مختلف تصور میکند، سپس به نوبت خودش هریک از آن بخشها میشود و گفتوگویی را به منظور حل تضاد انجام میدهد. در طی این روند، احساسهای سرکوبشده «کودک» ممکن است اغلب به سطح بیایند. (استوارت و جونز، 1987، ترجمه دادگستر، 1386)
کاربرد نظریه تحلیل تبادلی به همراه تکنیکهای گشتالت با هدف رسیدن به قرار داد مراجع است. این روش خیلی ساده است، ابتدا از مراجعین خواسته میشود تا احساسشان را که تجربه میکنند توضیح دهند و آنها را به زبان خودشان بیانکنند. بعد از مراجع خواسته میشود که شرایط مشابه آن در کودکی داشته را توضیحدهد. فرض این فرآیند ایناست که در شرایط پراسترس مردم راههای آشنای دیدن دنیا را تجربه میکنند و الگوهایی را که به موازات تصمیمات گذشتهشان است را دوباره عمل میکنند. بعد از اینکه با صحنه نمایش اوّلیه تماس ایجاد شد، تکنیکهای گشتالت برای بیان احساسی که در ابتدا حل نشده بودند، مورد استفاده قرار میگیرند. نتیجه این فرآیند درمان و رشد شخصی فرد است. اغلب مراجعین برای درک عینی شرایط اصلی و اینکه چگونه آنها زندگیشان را به پایان رساندن « نمایشنامه اوّلیه » وفق دادهاند، آمده اند. روش تصمیمگیری مجدد برای درمان افرادی که با پیامهای والدی منفی زندگی میکنند، مؤثر است. (سرات، 2002)
چگونگی شکلگیری راهبرد تصمیمگیری مجدد
امروزه 3 مکتب اصلی در تحلیل رفتار متقابل قابل تشخیص است و درمانگران معمولاً از روشهای تلفیقی استفاده میکنند. مکتب کلاسیک که اریک برن ارائه داد، مکتب تصمیمگیری مجدد که باب و مری گلدینگ پایهگذار آن بودند و نظریه تحلیل تبادلی را با روشهای درمانی گشتالت ترکیب کردند. مکتب سوم، مکتب نیروگذاری روانی است که شیف پایهگذار آن بود. در این مکتب مراجع تشویق میشود که به دوران کودکی بازگشت کرده و سپس فرصتی مییابد تا خود را دوباره انجامدهد. (جونز و استوارت، 1987، ترجمه دادگستر، 1386)
تحلیل تبادلی بعد از استقبال مردم در دهه1970، به دلیل زبان اسرارآمیز و ضعف پژوهشی به تدریج جایگاه خود را به عنوان یک نظام رواندرمانی شاخص، از دست دادهاست. با این حال تحلیل تبادلی نیروی مقوله قدرتمندی برای دیدگاههای میانفردی بودهاست. آینده تحلیل تبادلی در ترکیبشدن آن با نظامهای دیگر رواندرمانی نهفته است. تحلیل تبادلی در زوجدرمانی، خانوادهدرمانی اغلب با نظریه سیستمی ترکیب میشود. راهبرد تصمیمگیری مجدد، تحلیل تبادلی را با گشتالتدرمانی پیوند میدهد و بسیاری از تحلیلگران تبادلی خود را با مکتب وجودی ارتباط میدادند. (پروچسکا و نورکراس، 2007، ترجمه سید محمدی، 1389)
شالوده متون تحلیل تبادلی این است که، موضع زندگی هرکس را میتوانیم تغییر دهیم همچون اشخاص این مواضع را با نوعی تصمیمگیری اتخاذ کردهاند. در تحلیل تبادلی به این کار، « تصمیمگیری مجدد» میگویند. یعنی «واقفشدن بر اطلاعات ضبطشده، منسوخداشتن آنها و اتخاذ تصمیمات جدید» (منینگر، 1994، ترجمه فیروز بخت، 1384)
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش تعریف جرأت ورزی
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاشاست تا مهارتهایی جهت تسهیل روابط میانفردی به دست بیاورد. توجه روز افزون به جرأت ورزی به عنوان موردی از مهارتهای زندگی، حاکی از آشکارشدن ارزشها و تأثیرات فراوان این مهارت است. اهمّیت جرأت ورزی در ارتباطات بین فردی و نقش مؤثر آن در تعاملهای اجتماعی، منجر به پژوهشهای متعددی در این زمینه گردیدهاست.
در متون ترجمه شده به فارسی کلمه assertion معادل با واژهی جرأتورزی، ابراز وجود، تأیید خود، اظهار وجود، خود بیانگری، جسارت و قاطعیت به کاررفته است. مسألهی ابراز وجود و مقولهی جرأت ورزی، در واقع توانایی افراد جهت برقرارنمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهمترین عوامل مؤثر در بهداشت روانی است. (بندورا،1977). میتوان جرأتورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میانفردی ( لین و همکاران،2004) یا مهارت برقراری ارتباط میانفردی ( آلبرتی و آمونز، 1977) برشمرد.
سازمان جهانی بهداشت، ده مهارت را به عنوان مهارتهای زندگی اصلی معرفی نموده است. این ده مهارت عبارتند از: 1- مهارت خودآگاهی 2- مهارت همدلی 3- مهارت برقراری ارتباط مؤثر 4- مهارت مدیریت خشم 5- توانایی ایجاد و حفظ روابط بین فردی مؤثر 6- مهارت رفتار جرأتمندانه 7- مهارت حل مسئله 8- مهارت مقابله با استرس 9- مهارت تصمیمگیری 10- مهارت تفکر خلاق
سازمان جهانی بهداشت این مهارتها را به سه طبقه تقسیم میکند: الف) مهارتهای مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیمگیری ب) مهارتهای بینفردی و ارتباطی ج) مهارتهای مقابلهای و مدیریت فردی.
مهارت جرأتورزی در دستهی دوّم قرار میگیرد. گروه دوم، مهارتهایی را دربر میگیرد که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، مرتبط هستند. در این طبقه، مهارتهای مذاکره، امتناع و ردکردن درخواست دیگران و مهارتهای رفتار جرأتمندانه نیز جای میگیرند.
جرأتورزی را به طورکلی میتوان توانایی ابراز صادقانهی نظرات، احساسات و نگرشها بدون احساس اضطراب دانست، جرأتورزی همچنین شامل دفاع فرد از حقوق خود، به شکلی که حقوق دیگران پایمال نشود، میباشد. (سازمان جهانی بهداشت، ترجمه فنی و همکاران، 1385)
سالتر و ولپی از پیشگامان طرح و مفهوم جرأتورزی در عرصهی رفتاردرمانی بودند که با توجه به رفتارهای مراجعانشان، چنین توانایی را برای برخی از آنها لازم و ضروری میدانستند. جرأتورزی به عنوان یک ویژگی شخصیتی و مشخصهی رفتاری در گسترهی روانشناسی شخصیت نیز مطرح میگردد. راهبرد صفات در قالب عاملهای شخصیت، این ویژگی را به عنوان یکی از صفات فرعی مطرح میکند. (مک کرا و کاستا، 1999 به نقل از خان زاده،1386). در واقع ،اندرو سالتر (1949) نخستین کسی بود که مفهوم جرأتورزی را بر اساس افکار پاوّلف، مبتنی بر تأثیرپذیری را برانگیختگی و بازداری عنوان کرد.
در تعاریف ابتدایی از جرأتورزی، تقریباً تمامی مهارتهای همکنشی گنجانیده شدهاست برای مثال، لازاروس(1971) چهار مؤلفهی زیر را برای جرأتورزی بر میشمارد:
الف) رد درخواستها
ب) جلب محبت دیگران و مطرحکردن درخواستهای خود
ج) ابراز احساسات مثبت و منفی
د) شروع، ادامه و پایاندادن به
تعاریف جرأتورزی
هاوجی و همکاران (2005) جرأت ورزی را این گونه تعریف نمودند: جرأتورزی دربرگیرندهی احقاق حق خود، ابراز افکار، احساسات و اعتقادات خود به روشی مناسب، مستقیم و صادقانه است، به گونهای که حقوق دیگران را از بین نبریم.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 22 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 10 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش تعارض
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تعارض عبارت است از یک حالت هیجانی منفی که به علت ناتوانی در انتخاب، دست کم یکی از دو هدف ناسازگار و سازگار به وجود می آید. تعارض زمانی پیش می آید که فرد نتواند دست کم از دو راه سازش ناپذیر، یکی را انتخاب کند. زندگی مشترک همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می شود و همچنین عدم شناخت کافی، پس از چندی مشکلاتی بروز می کند که همچنین با تدبیر و درایت با آن ها برخورد نشد، می توان بنیان زندگی را به مخاطره بیاندازد. با انتظارات سطح بالایی که افراد از ازدواج دارند، احتمالاً جای تعجبی نیست اگر خیلی از افراد دریابند که روابطشان این انتظارات را برآورده نمی کند (مارکن و هالوگ 1998).
به گفته جاکوبسن و کریستنس (1998)، ایجاد تغییر در تعارضات زناشویی به مرحله ای که خانواده در آن قرار دارد بستگی تام دارد. این محققان معتقدند درمان زوج های جوان تر، آسان تر از کسانی است که سال ها با هم زندگی کنند. به گفته ی بل و بلکنی (1997)، «تعارض زناشویی» یعنی تعاملاتی که در آن ها، همسران اهداف ناسازگارانه ای با یکدیگر داشته باشند. تعارض مجادله ای است بر سر اثبات ارزش ها و ادعاها برای دستیابی به موقعیت، قدرت و منابعی که باعث صدمه، تخریب و حذف طرف مقابل می شود (به نقل از ویلموت و ماکر 2001). تعارض وقتی بروز می کند که یکی از طرفین درگیر نیازمند تغییر باشد، تا ادامه رابطه و رشد امکان پذیر گردد. سطح رضایت زناشویی در اوایل ازدواج بالاست اما کم کم، و با آهنگی ثابت، افت می کند تا اینکه در میانسالی به کمترین حد خود می رسد، و درست در زمانی که فرزندان خانه را ترک می کنند باز هم افزایش می یابد (گاتمن و نوتراریوس، 2002).
عوامل تعارض ساز در روابط زناشویی
1. زمینه خانوادگی
2. هیجان خواهی همسران
3. مرحله استحاله خانواده
4. افسردگی: مدیریت ضعف تعارض، خطر افسردگی همسران را افزایش می دهد و این رابطه به طور چرخه ای متقابل، تکرار و قدرتمند می گردد.
5. فیزیولوژی: همسرانی که هنگام بروز تعارض، میزان بیشتری از هورمون استرس را ترشح می کنند، با احتمال بیشتری در معرض طلاق قرار خواهند داشت (کوهان، بون و گنگر 2003). به گفته لوینسون و گاتمن، پاسخ های فیزیولوژیکی افراد هنگام تعارض 60 درصد از واریانس رضایت زناشویی را آشکار می کند (بیتا حسینی، 1389، ص 664).
مهم ترین موانع رفع تعارض در روابط زناشویی
1) شخصیت: خصایص شخصیت با شیوه های حل تعارض زناشویی در ارتباطند. از مهم ترین عوامل رفع کارساز تعارضات، پاسخ های همدلانه به همسر، تلاش برای درک نقطه نظرات او، تجربه جانشینی هیجانات غالب همسر، استنباط هیجانات درونی همسر از روی رفتارهای آشکار او و رفتار کردن به شیوه ای گرم و پذیرا است. روان شناسی شخصیت به طور کلی سه هدف فراگیر دارد:
* شناسایی جنبه های اساسی شخصیت
* درک ساختار این جنبه های مهم
* مستند کردن روش هایی که این جنبه ها با ساختارشان، بر شیوه تفکر، احساس و رفتار افراد در بافتار مهم اجتماعی تأثیر می گذارند.
2) شدت استرس
3) مشکلات اقتصادی دیرپا
4) تفاوت سبک های مقابله همسران: اکثر مردها هنگام بروز تعارضات زناشویی از راهبردهای اجتناب هیجانی و پناه بردن به کار و دوستان خارج از خانه استفاده می کنند. این در حالی است که اکثر زن ها نگرانی و اضطراب درونی شان زیادتر می شود و برون ریزی هیجانی را بیشتر می کنند.
5) انتظارات مغایر: وقتی یک نسبت به رابطه خوش بین و دیگری منفی نگر است.
6) هیجان ها: مثلاً ترس فزاینده و فراگیر عاملی است که شیوه های حل تعارض را از بین می برد. قربانیان خشم و افسردگی شدید به ندرت می توانند برتعارضات زناشویی غلبه کنند.
7) فشارهای درون زناشویی ناگریز: مواردی چون داشتن فرزند لاعلاج (بودنمن، 2005) (ترجمه بیتا حسینی، 1389، ص 665).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 117 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش تصمیمگیری، تاریخچه و مفاهیم
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
آیا تصمیمگیری، پدیدههای عجیب و ناشناخته ای است یا آنکه کار راحت و ساده ای است؟ هنوز معلوم نیست که چگونه، چه موقع و کجا تصمیم ساخته و پرداخته می شود. به گفته ی مدیر عامل شرکت جنرال موتورز «اغلب سخت است که بگویم که چه کسی و چه موقعی تصمیم گرفته است و حتی چه کسی مبدأ تقصیم بوده است. غالباً من نمی دانم در جنرال موتورز چه موقع تصمیم گرفته می شود؟ من به خاطر نمی آورم که در یک جلسه کمیته ای بوده باشم و مسائل به رأی گیری گذارده شود. معمولاً یک نفر مسائل را خلاصه می نماید. دیگران با تکان دادن سر یا ابراز نظر خود به اجماع می رسند» (کوبین، 1980) مطالعه مفهوم و ماهیت تصمیمگیری، کار و مشکل است و این ناشی از هنگامی که می گوییم تکلیف چیزی را معین کرده ایم، درباره موضوعی به توافق رسیده ایم، مسئله ای را حل و فصل کرده ایم، به نتیجه ای رسیده ایم، جواب پیدا نموده ایم و... در تمامی این موارد منظورمان این است که تصمیمی اتخاذ شده است و با اتخاذ این تصمیم، جریان یا فرآیندی به پایان رسید و خاتمه یافته است. مشکل در این است که سرانجام و پایان یک فرآیند را می توان شروع و آغاز فرآیندی دیگر تلقی کرد. در نتیجه با آغاز دهه 1950 میلادی شاهد حرکت و فعالیتی در زمینه ماهیت، فرآیند و تئوری های تصمیمگیری هستیم که به مرور شتاب مصرس و قابل ملاحظه ای به خود گرفته است. (مظاهری، 1379). این مفهوم در مدیریت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و پس از آن تئوری ها طرح ها و تعاریف فراوانی در این زمینه ارائه شده است، در زیر بعضی از این تعاریف آورده شده است.
تعریف تصمیمگیری
تصمیم گرفتن در لغت به معنی، اداره کردن، قصد کردن آمده است (دهخدا) رادفر و همکاران (1387) تصمیمگیری را فرآیند پیچیده ای می دانند که شامل انواع توانایی های فکری و نیز داشتن اطلاعات در مورد تصمیمی که میخواهیم بگیریم می باشد. الوانی (1385) تصمیمگیری را عبارت از انتخاب یک راه میان راههای مختلف می داند.
تصمیمگیری، عبارت از مطالعه، شناسایی و انتخاب گزینهها براساس ارزش ها، اولویت ها و توجیهات تصمیم گیرنده است. تصمیمگیری، شامل چندین مرحله است، به این ترتیب که ابتدا باید به مشخص نمودن گزینهها پرداخت و سپس بهترین گزینه را که هماهنگ با اهداف، نحوه زندگی، ارزش ها و خواستههای افراد است، برگزید. (هریس، 1998)
تصمیمگیری، عبارت از فرآیند انتخاب ممتازترین گزینه با قاعده از میان سایر گزینههاست. تصمیمگیری، در کلیه جنبههای زندگی شامل تصمیم در خصوص خرید، رأی گیری، انتخاب شغل و... دخالت دارد. تصمیمات معمولاً با عدم اطمینان در خصوص دنیای خارجی و تعارضات، اولویت ها و رجحان های شخصی همراهند و فرآیند تصمیمگیری اغلب با مرحله جمع آوری اطلاعات شروع شده و پس از ارزیابی احتمالی تا آخرین مرحله که انتخاب است، پیش می رود. (شافیر، 1993) طبق تئوری ساختار برتر مونتگومری (1983)، تصمیمگیری در واقع جست و جو برای دستیابی به ساختار برتر می باشد. به عبارت دیگر تصمیمگیری عبارت است از تلاش برای یافتن برترین گزینه، به طوری که حداقل در یک خصوصیت از سایر گزینهها ارجع و از نظر سایر خصوصیات نیز از هیچیک از موارد کمتر نباشد. طبق فرض، جست و جو برای یافتن ساختار برتر طی چهار مرحله صورت می گیرد:
الف: بازنگری اولیه – جمع آوری گزینههای مختلف و خصوصیات مرتبط با هر یک.
ب: یافتن گزینه برتر (احتمالی).
ج: ارزیابی گزینه برتر از نظر برتری نسبت به سایر گزینهها.
د: ساختار برتر، بازنمایی روان شناسانه از گزینهها در صورت انتخاب مورد برتر.
تصمیمگیری عبارت از فرآیند انتخاب از میان چند گزینه، اجرای تصمیم و استفاده از اطلاعات باز خوردی پیامدهای تصمیم برای استفاده در تصمیمات بعدی است. تصمیمگیری شامل اجزاء پردازش و پیامد است که هر کدام به تنهایی و یا توأماً برای سنجش کارآمدی تصمیم اتخاذ شده، مورد استفاده قرار می گیرند. جزء پردازش شامل تشخیص مسئله، قضاوت در خصوص اهمیت مسئله برای فرد یا گروه (اگر مسئله مهم نباشد، پردازش در همین مرحله به پایان می رسد)، جست و جو برای یافتن گزینهها و ارزیابی هر یک (در صورت مهم تشخیص دادن مسئله) و انتخاب یک گزینه برای پیشگیری یا پاسخ به مسئله است. جزء پیامد، شامل تکمیل یا اجرای یک فعالیت متعاقب انتخاب گزینه و متناسب با آن و ارزیابی نتایج است. (گوردن، 1997) نمودار 2-1 این اجزاء را نشان می دهد.
- Gordon
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش پرخاشگری در کودکان و نوجوانان و درمان آن
توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
محققان علوم رفتاری در کشورهای مختلف هرگز تعریف روشن و واحدی از مفهوم پرخاشگری ارائه نداده اند زیرا تعریف پرخاشگری تحت تاثیر فرهنگ،تجربه واعتقادات جوامع متفاوت است(ایزدی طامه وهمکاران،1389: 185).به هر حال رفتارهای پرخاشگرانه یکی از مشکلات اجتماعی مهم و اساسی درهرجامعه است که به دلیل اهمیت آن بخصوص دردوران کودکی ونوجوانی توجه ویژه ای می شود.درزیر به مهمترین تعاریف ارائه شده در خصوص پرخاشگری اشاره می شود:
از دیدگاه ارونسون (1387) پرخاشگری رفتارآگاهانه ای است که هدفش اعمال دردورنج جسمانی یا روانی باشد. به عبارت بهتر عمل آگاهانه ای است که باهدف واردآوردن صدمه و رنج انجام می گیرد.این عمل ممکن است بدنی یا کلامی باشد.خواه در نیل به هدف موفق بشود یا نشود، در هر صورت پرخاشگری است. هیلگارد و اتکینسون (1385) پرخاشگری را رفتاری می دانند که قصد آن صدمه زدن (جسمانی و کلامی) به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی آنهاست. مفهوم اساسی در این تعریف قصد است.اگر کسی پای شمارالگد می کند قصد وی نشان دهنده پرخاشگرانه بودن یا نبودن رفتار است.به طور کلی رفتار پرخاشگرانه واجد چهار شرط زیر است:
الف) فردی که رفتارش توام با پرخاشگری است آن رفتار را عمداٌانجام می دهد.
ب) آن رفتار در رروابط بین فردی که حاکی از تعارض یا ناکامی باشد رخ می دهد.
پ) شخصی که دارای رفتار پرخاشگرانه است قصدش برتری یافتن بر فردی است که مقابل او رفتار پرخاشگرانه داشته است.
ت) شخصی که چنین رفتاری از او سر می زند یا در جهت جدال تحریک شده یا حد اعلای شدت، آن مسیر را پیموده است(ایزدی طامه و همکاران، 1389: 187( .
با توجه به جمیع تعاریف مربوط به پرخاشگری مهمترین مفاهیم مستتر در این تعاریف عبارتند از:
- نیتمندی: رفتار پرخاشگرانه همراه با قصد و نیت صورت می گیرد.
- جلوه رفتاری: عامل پرخاشگری به نوعی(کلامی یا جسمانی) قصد و نیت خود را آشکار می سازد.
- قربانی : پرخاشگری همواره معطوف به شخصی یا چیزی می باشد.
پرخاشگری به طورکلی به دونوع پرخاشگری خصمانه وپرخاشگری وسیله ای تقسیم می شود.پرخاشگری خصمانه عملی پرخاشگرانه است که ازاحساس خشم ناشی می شود وهدفش اعمال درد و آسیب است.اما در پرخاشگری وسیله ای قصد و نیت آسیب رساندن به شخص دیگر وجود دارد، لیکن آسیب رسانی به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدفی غیراز ایجاد درد و رنج صورت می گیرد (ارونسون ، 1387 : 275).
پرخاشگری خصمانه شامل دو حالت پرخاشگری آشکار وپرخاشگری رابطه ای می باشد.در پرخاشگری آشکار کودک به دیگران صدمه بدنی وارد می کند یااو را به چنین صدمه ای تهدید می کند . مثلا کتک زدن ، لگد زدن یا تهدید کردن یک همسال به کتک زدن. اما در پرخاشگری رابطه ای به صورت محرومیت اجتماعی و شایعه پراکنی رخ می دهد و به رابطه همسالان آسیب می رساند(یعقوبی و همکاران،1390).
پرخاشگری رابطه ای که شامل دو نوع مستقیم و غیر مستقیم می شود در مورد کودکانی به کار می رود که به طور عمد سایر کودکان را از گروه طرد و منزوی می کنند. برخی از محققان این نوع رفتار را پرخاشگری اجتماعی و مستقل از پرخاشگری آشکار تعریف کرده اند(واحدی و همکاران، 1387).
2-3-2- عوامل موثر بر پرخاشگری کودکان و نوجوانان:
بامطالعه وبررسی نظریات مختلف در حوزه پرخاشگری و خشونت به طور کلی و پرخاشگری کودکان و نوجوانان به طور خاص، موارد ذیل را به عنوان مهمترین عوامل موثر بر پرخاشگری شناسایی و معرفی می نماییم:
1-خانواده: یکی از عوامل موثر و اساسی در رفتار افراد می باشد. کودک از بدو تولد خصوصیاتی رااز والدین خود به ارث می برد و زمینه های رشد وی را فراهم می کند. نفوذ والدین در کودکان تنها جنبه ارثی ووراثتی ندارد بلکه در آشنایی کودک با زندگی اجتماعی و فرهنگ پذیری وی خانواده و والدین نقش اساسی دارند. ساختار و شکل خانواده ، نحوه ارتباط اعضاءهرخانواده با یکدیگر و جامعه ای که خانواده درآن زندگی می کنددر بیشتر موارد همسانی نداردلذا رفتار و تاثیر خانواده ها در افراد متفاوت است(مجتهدزاده و نیسی، 1388: 8). رفتار متضاد پدر و مادر، جدایی والدین از هم، غیبت طولانی مدت یکی از والدین، وجود جو نامساعد در خانواده پرخاشگر بودن پدر یا مادر یا هردو، تبعیض و بی عدالتی در مورد کودکان و نوجوانان، تحقیر کودکان و نوجوانان و احساس ناامنی، دخالت بیش از حد در کار آنها و رفتار تهدید آمیز از علل روانی اجتماعی مهم در پرخاشگری نوجوانان محسوب می شود(گلچین، 1381)
2-جنسیت: تفاوت در پرخاشگری میان دو جنس از دو- سه سالگی مشهود است. در مهدکودک پرخاشگری کلامی و بدنی در پسرها بیشتر از دختران است و معمولا پسرها بیشتر در صدد تلافی برمی آیند.و این تفاوت در پرخاشگری پسران و دخترها در همه فرهنگها و طبقات اجتماعی دیده می شود(یعقوبی و همکاران، 1389: 99). گلچین (1381) در تحقیقی نشان دادکه در دختران به طور ذاتی نسبت به پسران از پرخاشگری کمتری برخوردارند ودر حالی که پسران بیشتر از پرخاشگری فیزیکی استفاده می کنند، دختران پرخاشگری کلامی از خود نمایش می دهند.ودلیل آن این است که دختران در مواجهه با مشکلات بیشتربه صورت درونی یعنی افسردگی واظطراب پاسخ می دهند
دسته بندی | تربیت بدنی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 184 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 1 |
حاوی 7 سوال می باشد و از رساله کارنیا و همکاران (1393) اقتباس شده است
دسته بندی | تربیت بدنی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 207 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 2 |
دارای 25 سوال در قالب 8 خرده مقیاس
دسته بندی | تربیت بدنی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 212 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 2 |
این پرسش نامه شامل 28 سوال در قالب 7 خرده مقیاس می باشد و دارای روایی مناسب می باشد
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 48 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش مثبت نگری
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
در این بخش درباره مثبت نگری که شامل تعاریف، تحقیقات انجام گرفته و قابلیتهای آن است بحث می شود.
مبانی نظری آموزش مثبت نگری
در طی دهه گذشته روانشناسی مثبتگرا به یکی از گرایشهای عمده در روانشناسی تبدیلشده و بهسرعت جایگاه مناسبی در این رشته یافته است. سرعت این گرایش در تبدیل به یک رویکرد عملگرا و مبتنی بر شواهد با پیشینه هیچیک از گرایشهای دیگر قابلمقایسه نیست. این سرعت بهویژه درزمینهی شیوهها و مداخلاتی که در روانشناسی مثبتگرا ابداع و مورداستفاده قرارگرفتهاند، چشمگیر است. کاربست مداخلات مثبت بهمنظور ارتقای کیفیت زندگی، خشنودی بیشتر از زندگی، شادکامی و نشاط و دستیابی به خوش باشی (احساس ذهنی آسایش) و در یککلام سعادتمندی (خوشبختی) میباشد. گسترش این کاربستها تا جایی است که در چند سال اخیر از درمانهای مثبتگرا سخن گفتهشده است (سلیگمن، 2006).
برای فهم این مداخلات و بررسی نتایج مطالعات مبتنی بر آنها نخست لازم است تا از روانشناسی مثبتگرا، ماهیت و اصول آن شناخت داشته باشیم. به همین مناسبت در آغاز به پیشینه، تعریف و حوزههای عمل و مطالعات این رشته اشارهکرده و آنگاه به مثبت درمانی، اصول و مداخلات و راهکارهای آن جهت اینکه افراد بتوانند ارتباط میان افکار، احساسات و رفتار خود را درک کنند و با انجام تمرینهای مختلف بتوانند بهجای یأس و انفعال و تفسیرهای بدبینانه، رویدادها را بهگونهای خوشبینانه تفسیر کنند و با آنها به صورتی سازنده روبهرو شوند پرداخته خواهد شد.
پیشینه روانشناسی مثبتگرا
کریستوفر پترسون (2006) در کتاب مبانی روانشناسی مثبتگرا معتقد است که روانشناسی مثبتگرا گذشتهای طولانی و پیشینهای بسیار کوتاه دارد. وی در این زمینه معتقد است هرچند این حوزه از سال 1998 توسط مارتین سلیگمن و همکاران او ابداع شد ولی مدتها پیشازاین در آثار روانشناسانی چون آبراهام مزلو و در آثار وی آنجا که از خلاقیت و خود شکوفایی سخن میگوید بر وجوهی از جنبههای مثبت در آدمی و در روانشناسی تأکید شده است. بااینحال آنچه بهعنوان روانشناسی مثبتگرا شناخته میشود بهطور مشخص از 1998 و توسط سلیگمن آغاز و از سال 2000 با اختصاص یکی از شمارههای مجله روانشناسی آمریکایی به این رشته رسماً در متون روانشناسی وارد شد.
اما روانشناسی مثبتگرا چیست و چه ضرورتی برای آن وجود داشته است؟
تعریف روانشناسی مثبتگرا
پترسون (2006) روانشناسی مثبتگرا را مطالعه علمی امور درست در زندگی از تولد تا مرگ و توقفگاههای بین این دو میداند. سلیگمن و چیکزنت میهای (2000) در مورد هدف روانشناسی مثبتگرا مینویسند «هدف روانشناسی مثبتگرا آغاز تغییر در نوع پرداخت روانشناسی، از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به پرداختن به شرایط مثبت است». سونیا لوبومیرسکی و آلیسون آبه معتقدند که روانشناسان مثبتگرا متعهدند تا عواملی را بررسی کنند که به افراد، خانوادهها و جوامع اجازه میدهد تا رشد کرده شکوفا شوند و به شکلی بهینه عمل کنند. داک ورث، استین و سلیگمن (2005) در مقاله جامعی در نخستین شماره مجله سالنامه روانشناسی بالینی، روانشناسی مثبتگرا را چنین تعریف کردهاند؛
«روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی تجربههای مثبت و صفات فردی مثبت و نهادهایی است که رشد آنها را تسهیل میکنند. روانشناسی مثبت با توجه به اینکه به آسایش روانی و کارکرد بهینه میپردازد، در بدو امر شاید یک پیوست روانشناسی بالینی یا بخشی از آن باشد اما ما چیز دیگری معتقدیم. باور ما این است افرادی که شدیدترین فشارهای روانشناختی را تحمل میکنند در زندگی به دنبال امری بهمراتب بیشتر از تسکین یافتن از درد و رنج هستند. افراد دچار مشکل در پی خشنودی بیشتر، لذت بیشتر و رضایتمندی بیشترند تا صرف کمتر کردن غم و نگرانی. آنان به دنبال ساخت نقاط قوتند نه اصلاح نقاط ضعفشان، آنها به دنبال زندگی معنادار و دارای قصد و هدفند. بدیهی است که این شرایط بهسادگی و با رفع درد و ناراحتی حاصل نمیشوند.» (داک ورث و همکاران، 2005).
being
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 32 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش روابط با دیگران
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
در این بخش به مباحث مربوط به روابط با دیگران پرداخته می شود،که شامل تعاریف، مدلهای ارتباطی و تحقیقات انجام گرفته مربوط به این بخش است.
معنای ارتباط
کلمه ی ارتباط ( communication) از لغت لاتین communicare مشتق شد است که این لغت در زبان لاتین به معنای To make common یا عمومی کردن و با در معرض عموم قرار دادن است ( پیرسون و نلسون، 1983). پس در اصل اعتقاد بر این است که ارتباطات برخی از مفاهیم و تفکرات و معانی و یا به عبارت دیگر پیام ها را به دیگران و یا عموم گسترش می دهد. تعاریف جدید تر آن را تبادل معنی یا انتقال پیام ها می دانند. ارتباطات به گونه ای وسیع و گسترده تجارب نیز تعریف شده است. دین بارلوند (1970) معتقد است که ارتباط کلمه ای است که بیانگر فرایند ایجاد معنی است. او بیان می کند که پیام ها ممکن است از خارج شکل بگیرند. توسط یک سخنور، تلویزیون .. اما معانی در درون شکل می گیرند. برلو در این موررد می نویسد : ارتباط در برگیرنده ی انتقال معانی نیست، معانی انتقال پذیر و یا قابل انتقال نیستند بلکه تنها این پیام ها هستند که قابل انتقال اند و معنی در مخاطب ایجاد می شود. پیرسون و نلسون (1983) ارتباطات را فرایند تفهیم و تسهیم معنی تعریف می کنند. آن ها تفهیم و تسهیم معنی را بنیان های تعریف خود قرار داده اند. دین بارلوند(1970) ارتباط دو انسان را در شش حالت در نظر می گیرد: 1- نگرش ما نسبت به خودمان. 2- نگرش ما در مورد دیگری 3- نگرش ما نسبت به نگرش دیگری به ما 4- نگرش دیگری نسبت به خودش 5- نگرش دیگری نسبت به ما 6- نگرش دیگری نسبت به نگرش ما به او. شی یر (1985) ارتباط را فرایندی سیستمیک تعریف می کند که در آ ن مردم با او از طریق نمادها با یکدیگر کنش متقابل دارند تا معانی را ایجاد و تفسیر کنند.
اهمیت ارتباط
رابطه ی عمیق ما بین هویت و ارتباط به طور غم انگیزی در کودکانی دیده می شود که از ارتباط انسانی محدودی برخوردار بوده اند. مطالعه های موردی از کودکانی که از دیگران منزوی شده بودن نشان می دهد که آ نها فاقد یک خود پنداره محکم هستند و رشد ذهنی و فیزیکی آن ها با نبود و فقدان کلام و زبان به طور جدی آسیب دیده است. ارتباط با دیگران نه تنها بر احساس هویت ما تاثیر دارد بلکه مستقیما بر بهزیستی و جسمانی ما اثرند است.
تحقیقات نشان می دهد که ارتباط با دیگران سلامت فرد را ارتقا می دهد در حالی که انزوای اجتماعی با استرس، بیماری و مرگ زودهنگام مرتبط است (کولیر و توماس، 1998). افرادی که فاقد دوست صمیمی هستند اضطراب و افسردگی بیشتریی دارند تا افرادی که به دیگران نزدیک هستند .گروهی از محققان تحقیقاتی را که در رابطه با سلامت و رابطه با دیگران بود را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که انزوای اجتماعی به لحاظ آماری همان قدر برای سلامتی خطرنا است که فشار خون بالا، مصرف دخانیات، چاقی یا کلسترول بالا خطرناک است (کولیر و توماس، 1998). کیم( 1988) در مطالعه ای نشان دادند که کودکانی که از طریق مهارت های ارتباطی کافی برخوردار نیستند مراجعات بیشتری به متخصصین بهداشت روان دارند.
کینساید (1979) در یک مطالعه ی طولی نشان داد که کودکان غیر اجتماعی بیشتر از سایر کودکان به بزهکاری گرایش پیدا می کنند. نیشیدا ( 1999 ) ،در مطالعه ای به این نتیجه رسید که نوجوانان غیر اجتماعی از مهارت های متنوعی از قبیل ارتباط، همکاری، پاسخ مثبت به همسالان و دوست یابی هستند. تینگ (1993) در یک مطالعه به این نتیجه رسید که ارتباط معنی داری بین کمبود مهارت های اجتماعی و متغیرهای تحصیلی وجود دارد. بسیاری از پزشکان و محققان معتقدند که تنهایی بر سیستم ایمنی تاثیر دارد بیماری های قلبی در افرادی که فقدان شدیدی در روابط بین فردی خود را تجربه کرده اند، رایج است . یوم (1988) متخصص روابط بین فردی، گزارش می دهد که افرادی با روابط تخریب شده احتمال بیشتری هست که از عزت نفس پایین، انواع سردردها، الکلیسم، سرطان، اختلالات خواب و دیگر نسائل فیزیکی و هیجانی رنج ببرند.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 43 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش احساس تعلق به مدرسه
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
در این بخش به مباحث مربوط به تعلق به مدرسه که شامل تعاریف، تحقیقات انجام گرفته و همچنین رویکردهای مربوط به این بخش و کارکردها و قابلیتهای آن پرداخته می شود.
احساس تعلق به مدرسه
انسان ها موجوداتی اجتماعی اند که از بدو تولد در یک مجموعه اجتماعی زندگی می کنند و نسبت به آن مجموعه احساس تعلق دارند. هر چه کودک بزرگتر می شود نسبت به والدین، محله، شهر، مدرسه و اعضای خانواده احساس تعلق بیشتری می کند. گذشته و تاریخچه زندگی یک فرد در مدرسه این احساس را قوی تر می کند و همین ویژگی های فردی مشترک با سایر دانش آموزان منجر به احساس تعلق بیشتر آنها می شود (فرهمندیان، 1387).
دانش آموزان در شرایطی که خود را با مدرسه بیگانه بدانند، هر چند در مدرسه حضور داشته باشند و درس بخوانند و از حقوق خود قانونی برخوردار باشند، اما با تعاریف اجتماعی دانش آموزان تلقی نمی شوند. دانش آموزی از دیدگاه اجتماعی زمانی تحقق می یابد که دانش آموزان نسبت به مدرسه و زیر ساخت های آن احساس تعلق کنند و در توسعه مدرسه شرکت جوید. قضاوت درباره احساس مسئولیت و مشارکت اعضای مدرسه در توسعه برنامه های مدرسه، فعالیت های فوق برنامه با ارزیابی و اندازه گیری شاخص احساس تعلق به مدرسه قابل تبیین و تحقق است (ناطق پور، 1389).
احساس تعلق در درجه نخست به معنای خاص و متمایز بودن، ثابت و پایدار ماندن، تداوم داشتن) و به جمع تعلق داشتن است. به عبارت روشن تر، انسان ها با احساس تعلق به جمع داشتن امنیت و آرامش لازم را برای زندگی کسب می کند (گل محمدی، 1381).
احساس تعلق به مدرسه به عنوان اعمالی که باعث سازگار شدن دانش آموز در انجام یک فعالیت یا مکان خاص می شود و به دنبال آن احساس وابستگی به افراد، موضوعات و محیط های مختلف را در پی دارد تعریف شده است. این اعمال باعث افزایش احساس راحتی، خوب بودن و کاهش اضطراب دانش آموز می شود (کارچر، 2003).
احساس تعلق زمینه ساز تصمیم گیری های فرد درباره تنظیم ارتباط خود با محیط و یا امر خاصی است. همچنین تعلق زمینه های همکاری و مشارکت در تحولات اجتماعی را فراهم می آورد. بنابراین احساس تعلق نتطه فرایندی است که طی آن فرد نسبت به مکان، شی، و یا امری احساس تعهد و مسئولیت پیدا می کند، به نوعی که موجب احساس مثبت نسبت به محیط و یا امر مورد نظر می شود (ناطق پور، 1389).
تعلق به مدرسه یعنی ادراک دانش آموزان از اینکه در محیط مدرسه توسط همکلاسی ها مورد پذیرش و حمایت واقع می شوند و در نتیجه رضایت و تعلق به مدرسه دارند ( روسر، 1996).
با توجه به اینکه مفهوم احساس تعلق به مدرسه دارای کاربردهایی در حیطه های مختلفی از علوم مانند جامعه شناختی، روانشناسی و پزشکی می باشد، لذا تعاریف متعددی از احساس تعلق به مدرسه وجود دارد و توافق چندانی روی مفهوم آن وجود ندارد. تعاریف موجود درباره احساس تعلق به مدرسه به چندین دسته تقسیم می شود که یکی از عمومی ترین دسته ها تعاریف زیست بوم شناسانه با مبتنی بر بعد اجتماعی است. در این رویکرد احساس تعلق به مدرسه به صورت عمومی برای توصیف کیفیت ارتباطات در سطح جامعه و به صورت اختصاصی به عنوان دیدگاه افراد که باعث افزایش پیوند آنها با محیط مدرسه تعریف می گردد (مک نلی، 2002)
به طور کلی مهمترین عناصرتعلق را ارتباط موثر افراد با اعضای جامعه مدرسه، میزان تعلق افراد به اهداف جمعی و میزان دخالت اعضا در فعالیت های اجتماعی می دانند. بر اثر این رویکرد احساس تعلق به مدرسه را می توان شامل کیفیت پیوند محیط مدرسه با گروههای موجود در جامعه قلمداد کرد. در این رویکرد سعی شده است به مدرسه به عنوان بخشی از جامعه نگاه شود که برای شناخت آن می بایست آن را در بافت جامعه مورد بررسی قرار داد. تمرکز این رویکرد روی سلامت دانش آموزان و بازده های یادگیری می باشد. این گروه های کلی شامل: خانواده، کارمندان و دانش آموزان هستند. تمامی این گروه ها می بایست با یکدیگر دارای تعامل باشند که ویژگی مهم آنها ارتباطات اجتماعی فردی و بین فردی و تعامل با یکدیگر است (کارچر، 2003).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش تنظیم هیجان
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
سال ها پژوهش به وضوح بر نقش مهم هیجان ها در بسیاری از جنبه های زندگی روزانه و همچنین تأثیر آن ها در سازگاری با فشارها و بحران های زندگی صحه گذاشته اند. اساساً هیجان ها واکنش های زیست شناختی هستند که زمانی برانگیخته می شوند که فرد موقعیت را حاوی چالش یا فرصت های مهمی ارزیابی می کند و پاسخ دهی وی را در برابر رویدادهای محیطی عمده منسجم می سازد (گروس و مونوز، 1995).
گروس و تامپسون (2007) با استناد به پژوهش های مختلف پیشنهاد می کنند که حضور افراد در موقعیتی که آن را مرتبط با اهداف خود می دانند باعث برانگیختگی هیجان ها می شود. بدین شکل که زمانی که فرد در موقعیت مرتبط با اهداف خود قرار می گیرد، فرایندهای توجهی فعال شده و به دنبال آن ارزیابی صورت می گیرد. نظریه های مختلف تعاریف متعددی از این فرایندهای ارزیابی دارند ولی به هر صورت این فرایند باعث تولید پاسخ های هیجانی شده و منجر به تغییراتی در نظام تجربی، رفتاری و عصبی زیستی می گردد.
2-3-2- تعریف تنظیم هیجان
ریشه های پژوهش در این باره به مطالعه ی دفاع های روانشناختی (فروید، 1926 تا 1956)، استرس و مقابله روانشناختی (لازاروس، 1966)، نظریه دلبستگی (بالبی، 1969) و نظریه هیجان (فریجدا، 1986) باز می گردد (به نقل از گروس و تامپسون، 2007). علی رغم توافق همگانی آشکار درباره فقدان تعریف جامعی درباره تنظیم هیجان، هنوز گوناگونی قابل توجهی در تعریف ضمنی این مفهوم مشاهده می شود که توسط نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف ارائه می شود (تامپسون، 1994). تنها توجه به این جنبه که تنظیم نامناسب هیجان ناسازگارانه و بالعکس، تنظیم مناسب آن سازنده است، بیش از حد ساده انگارانه به نظر می رسد. ارزش مفهومی تنظیم هیجان این است که وسیله ای برای فهم این موضوع است که چگونه هیجان ها توجه و فعالیت را سازماندهی و کنش های راهبردی دیرپا یا قدرتمند را تسهیل می کنند تا بر مواضع فایق آیند، مسائل را حل کنند و همزمان نیز منجر به حفظ بهزیستی شوند؛ همان طور که در عین حال ممکن است استدلال و برنامه ریزی را دچار نقص کنند، تعاملات و روابط بین فردی را بغرنج ساخته و سلامت را به مخاطره اندازند (گروس و مونوز، 1995).
تامپسون (1994) تنظیم هیجان را چنین تعریف می کند: تنظیم هیجان در برگیرنده فرایندهای درونی و بیرونی است که مسئول نظارت، ارزیابی و تعدیل واکنشهای هیجانی، به خصوص اشکال شدید و زودگذر برای نیل به اهداف فردی هستند. این تعریف دربرگیرنده چندین فرایند تنظیم هیجان است. اول، این که همسو با گفته های مسترز (1991)، تنظیم هیجان می تواند به ابقاء و تقویت برانگیختگی هیجانی و همچنین بازداری یا آرام سازی آن منجر شود. اغلب نظریه پردازان اعتقاد دارند در فرهنگ هایی که بازداری هیجان را تنظیم می کنند، مهارت های تنظیم هیجان منجر به فرونشینی برانگیختگی هیجانی می شوند. اما حتی در فرهنگ هایی که این چنین القاء می کنند، راهبرد های مدیریت هیجان اغلب به ابقاء و تقویت برانگیختگی هیجانی منجر می شوند، مانند زمانی که افراد برای خودشان احساس تأسف می کنند، یا زمانی که بزرگسالان درباره احساسات گناه، خشم یا شرم در پاسخ به بی عدالتی اجتماعی نشخوار می کنند. دوم این که، تنظیم هیجان نه تنها راهبردهای خود مدیریتی اکتسابی را شامل می شود بلکه تنوعی از تأثیرات بیرونی را به وسیله نوع هیجانی که تنظیم می شود، در بر می گیرد. علت این امر آن است که میزان قابل ملاحظه ای برای نظارت، تفسیر و تعدیل حالت های انگیختگی نوباوگان اختصاص می دهند، به بیان دیگر هیجان های آن ها را تنظیم می کنند. همزمان با رشد فرزندان، والدین از مداخله های مستقیم و غیر مستقیم نیز استفاده می کنند. والدین این عمل را هم برای بهزیستی روانشناختی کودک و هم برای اجتماعی کردن رفتار هیجانی انجام می دهند، طوری که با انتظارات مرتبط با احساسات و تجلی آن ها منطبق باشد (سارنی، 1990؛ به نقل از تامپسون، 2007). علاوه بر این، روابط والد- فرزند و دیگر وابستگی های اجتماعی معنادار بر مطالبه های تنظیم هیجان و کارایی راهبرد های مدیریت انگیختگی که کودکان در سایه این ارتباطات فرا می گیرند، اثر می گذارد. افراد در بزرگسالی و در شرایط ناکام کننده، یا همدلی یا با استفاده از حس شوخی تلاش می کنند تا مکرراً هیجانهای دیگر را تنظیم کنند. بنابراین رشد هیجان ها مستلزم مدیریت هیجان خود فرد است که در بافت اجتماعی رخ می دهد و بطور معناداری مدیریت انگیختگی کودکان را از طریق تأثیرات گسسته تجربه شده توسط فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. (برای مثال، برانگیختگی گناه یا شرم بجای خشم، هنگام اتهام ناعادلانه)، به احتمال زیاد این فرایند اشکال زودگذر و شدید آن هیجان را تحت تأثیر قرار می دهد. به عبارت دیگر، جنبه های مدیریت هیجان، شدت هیجان تجربه شده را کاهش می دهد یا تقویت می کند؛ آغاز یا بهبود آن را به تأخیر می اندازد یا سرعت می بخشد، دوام آن را محدود یا تقویت می کند؛ میزان یا تغییر پذیری هیجان را کاهش یا افزایش داده و سایر اشکال کمی پاسخ هیجانی را تحت تأثیر قرار می دهد (تامپسون، 1994).
.Munoz
. Thompson
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش ابراز وجود
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ابراز وجود عبارت است از جرأت مندی و توانایی ابراز وجود و ابراز حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران که به فرد اجازه می دهد اعتماد به نفس را در خود حس کرده و امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش دهد و کمک می کند تا فرد احساس بهتری درباره خود داشته و به موقعیت های روزمره تسلط بیشتری بیابد، نتیجه این جرأت مندی، افزایش توان تصمیم گیری و احتمال توفیق در نیل به اهداف می باشد.
تعریف ابراز وجود
ابراز وجود در واقع به معنای توانایی ابراز افکار و احساسات به شیوه ای است که در آن نیازهای شما به روشنی مشخص می شود و راه ارتباط با دیگران برای همیشه گشوده باقی می ماند (امیری، 1389). بر اساس دیدگاه آلبرتی و آمونز (1977) ابراز وجود به عنوان یک مهارت و کفایت در ارتباط های بین فردی تلقی می شود. لنج و جاکویوسکی (1976) مهارت ابراز وجود را شامل گرفتن حق خود و ابراز افکار، احساسات و اعتقادات خویش به نحوی مناسب، مستقیم و صادقانه دانسته اند. به گونه ای که حقوق دیگران را پایمال نکنیم. افراد با مهارت ابراز وجود ضعیف، هم برای خود و هم برای دیگران مشکلات عدیده ای به وجود می آورند. ریشه و سرچشمه بسیاری از دشواری ها در زندگی روزمره، همچون کمرویی، خجالت و شرمگینی، احساس انزوا و اضطراب در نبود مهارت ابراز وجود، جرأت مندی و قاطعیت ورزی است. ابراز وجود واژگون شهامت نداشتن و شجاعت نداشتن است و امکان هویدا شدن توان مندی های بالقوه آدمی را فراهم آورده و به خشنودی و رضایت از خویشتن و افزایش عزت نفس منجر می شود. نبود مهارت ابراز وجود به اضطراب اجتماعی انجامیده و بسیاری از کنش های آدمی با دیگران را مختل می کند. نبود ابراز وجود، جرأت مندی و قاطعیت ورزی در آدمیان، آنان را در اجتماع آهسته اما پیوسته به پیرامون رانده و منزوی می کند تا نتوانند حقوقشان را در زندگی به چنگ آورند. ابراز وجود در بردارنده بیان اندیشه ها و احساسات به شیوه مناسبی بوده و به معنای توان مندی در پاسداری از حق شخصی و اجتماعی خویش در برابر دیگران است.
بدین گونه فرد نیازها و درخواست های خود را آشکارا بیان می کند، بدون اینکه احساس کمبود و کاستی کند و می کوشد تا به پشتوانه توانمندی های خود، بی آن که به ویران کردن و هتک و ترور رقیبان بپردازد. ابراز وجود باعث می شود که پسخوراند های ناخوشایند دیگران، عزت نفس آدمی را خدشه دار نکرده و ضمن ویرایش پندارها، کردارها و گفتارهای خود به گرایش های نوین والاتر دست یابد.
2-5-2- انواع ابراز وجود:
ابراز وجود انواع مختلفی دارد. لنج و جاکویوسکی (1976)، به پنج نوع آن اشاره می کنند:
1) ابراز وجود بنیادی: این نوع ابراز وجود شامل عمل ساده ابراز و اصرار بر حقوق، اعتقادات، احساسات یا عقاید است.
2) ابراز وجود همدلانه: در این حالت ما با به رسمیت شناختن موقعیت یا احساسات طرف مقابل نشان می دهیم که متوجه وضعیت آن ها هم هستیم در این ابراز وجود وقتی کسی صحبت هایمان را قطع می کند می گوییم «می دانم مایل هستید نظرتان را مطرح کنید اما ای کاش اجازه می دادید حرفهایم را تمام کنم».
3) ابراز وجود افزایشی: در این حالت افراد کار را با کمترین ابراز وجود شروع می کنند و اگر طرف مقابل بی تفاوت بود، بتدریج بر میزان ابراز وجود می افزایند.
4) ابراز وجود از طریق رویارویی: وقتی از این نوع ابراز وجود استفاده می کنیم که اعمال و گفتار طرف تناقض دارند و باید به او نشان دهیم که آن چه می گوید و آن چه می کند فرق دارد. در نتیجه سخنگو آن چه در حال حاضر می خواهد را ابراز می کند.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 39 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش منبع کنترل
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
یکی از سوالات اساسی که همواره ذهن بشر را به خود اشتغال داشته، این است که آدمی چقدر بر زندگی و سرنوشت خود تسلط دارد. و چقدر نیروهای خارج از وجودش در تعیین سرنوشت او دخیل هستند و کنترل زندگی او را در اختیار می گیرند. افراد طبعاً علاقمند هستند که بدانند آیا سرنوشت مختوم و قطعی که تخلف ناپذیر است زندگانی آن ها را تعیین می کند و او از خود در این راهی که می رود اختیاری ندارد و مانند پر کاهی در کف تند بادی است یا خیر چنین سرنوشتی در کار نیست و او می تواند مسیر زندگی خود را تعیین کند (مطهری، 1361).
روان کاوان با نگرش خاص خود به دوران رشد و تکیه بر نقش پنج سال اول زندگی در واقع نگاهی جبرگرایانه بر رفتارهای بشر دارند و او را اسیر غرایز می دانند و عوامل بیرونی را در تعیین سرنوشت فرد صاحب نقش اساسی و اصلی می دانند و همچون اسکینر (1971) و پیروان وی در موضع گیری خود عوامل محیطی را تعیین کننده رفتارهای ما می دانند، هدف آن ها این است که ما تحت کنترل پاداش ها و تنبیه های بیرونی هستیم و اراده آزاد، زاییده تخیلات ماست، یا چیزی که سلیگمن (1975) آن را درماندگی آموخته شده، نامیده است بنا به تعریف او عبارت است از اعتقاد به اینکه نتایج به دست آمده از سوی فرد، مستقل از اعمال انجام شده به وسیله او هستند.
انسان گرایان بر خلاف این دو دیدگاه انسان را حاکم بر سرنوشت خود می دانند و بر نیروها و آرزوهای انسان، اراده آزاد و تحقق امکانات و استعدادهای انسان تاکید می ورزند و او را موجودی خلاق، و در حال رشد و شکوفایی می دانند، که می داند چه می کند، برای چه می کند، و کاملاً بر رفتار خود کنترل دارد (شولتز، 1994؛ ترجمه سید محمدی، 1380).
2-6-1 تعریف منبع کنترل
راتر برای اینکه تفاوتهای شخصیت موجود در عقاید ما نسبت به منبع تقویت را تبیین کند، مفهوم مکان کنترل را معرفی کرد. به عقیده راتر برخی افراد معتقدند تقویت کننده ها به رفتار خود آن ها وابسته اند (کنترل درونی)، در حالی که برخی دیگر فکر می کنند تقویت کننده ها توسط نیروهای بیرونی کنترل می شوند (کنترل بیرونی). افرادی که با متغیر شخصیت منبع کنترل درونی مشخص می شوند اعتقاد دارند تقویتی که آن ها دریافت می کنند تحت کنترل رفتارها و ویژگی های خود آن ها است، آن هایی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند تصور می کنند که تقویت توسط دیگران، سرنوشت یا شانس کنترل می شود. آن ها متقاعد شده اند که در رابطه با این نیروهای بیرونی، عاجز هستند (راتر، 1966).
منبع کنترل ما تأثیر زیادی بر رفتارمان دارد افراد دارای منبع کنترل بیرونی، که معتقدند رفتارها و توانایی هایشان تأثیری در تقویت هایی که دریافت می کنند ندارند، اغلب ارزش کمی برای هر گونه تلاش در جهت بهبود شرایط خود قایل اند، وقتی که آن ها تصور می کنند انتظار کنترل کمی بر زندگی خود چه در زمان حال یا آینده دارند، پس چرا تلاش کنند؟ در مقابل، افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که آن ها کنترلی جدی بر زندگی دارند و طبق آن نیز رفتار می کنند. پژوهش ها نشان داده است که آن ها در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل می کنند و کمتر مستعد تلاشهای نفوذ کردن بر آن ها هستند، ارزش بیشتر برای مهارت ها و پیشرفت های خود قایل اند، و نسبت به نشانه های محیطی که برای هدایت رفتار خود به کار می برند هوشیارتر هستند (فارس، 1976، به نقل از فراهانی، 1378).
افرادی که دارای مکان کنترل بیرونی هستند ترجیح می دهند خودشان تصمیم گیری کنند، از پیش خود را برای شرایط آماده سازند، از وابستگی به دیگران دوری کنند، و در موقعیت های گروهی نقش رهبری داشته باشند در مقابل افراد دارای مکان کنترل بیرونی گرایشی به دوری کردن از مسئولیت ها داشته و ترجیح می دهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند (شولتز، 1994؛ ترجمه سیدمحمدی، 1380).
معمولاً برخی از افراد عقیده دارند که فعالیت های خود آن ها در به حداکثر رساندن پیامد های خوب و به حداقل رساندن پیامد های بد نقش مهمی ایفا می کنند و و این در برگیرنده مفهومی است که اصطلاحاً به آن مکان کنترل درونی می کویند و برخی دیگر نیز عقیده دارند که آن چه بر آنان می گذرد به شانس، تصادف، سرنوشت و سایر نیروهای بیرونی غیرقابل کنترل بستگی دارد و این نیز دربرگیرنده مفهوم جایگاه مهار بیرونی می باشد (بارون و برن، 1997).
2-6-2- تفاوتهای رفتاری
افرادی که جهت گیری درونی دارند احتمالاً بیشتر از کسانی که جهت گیری بیرونی دارند به خیال پردازی درباره ی موفقیت و کمتر از آن ها به خیال پردازی درباره ی شکست می پردازند. آن ها در موقعیت های مختلف اطلاعات بیشتری را کسب و پردازش می کنند، انتخاب شخصی بیشتری را تجربه کرده و محبوب تر هستند. علاوه بر این، افراد دارای منبع کنترل درونی مجذوب کسانی می شوند که بتوانند آن ها را به بازی بگیرند، عزت نفس بالاتری دارند، و به صورتی رفتار می کنند که از لحاظ اجتماعی ماهرانه تر است. افراد دارای منبع کنترل درونی به احتمال کمتری دچار مشکلات هیجانی یا الکلی می شوند. آن ها با استرس بهتر مقابله می کنند. پژوهش همچنین نشان می دهد افرادی که از منبع کنترل درونی برخوردارند کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند و به احتمال کمتری دست به خودکشی می زنند (شولتز، 1994؛ ترجمه سید محمدی، 1380).
e
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 62 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 36 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش اختلال های ارتباطی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ارتباط یک واقعه روزمره است. ما هر روز بارها و بارها ارتباط برقرار می کنیم. ما در رستوران غذا سفارش می دهیم، از دوستمان به جهت لطفی که در حق ما کرده است تشکر می کنیم، در کلاس سوال می پرسیم، در وضعیت های اضطرارای درخواست کمک می کنیم. زندگی ما در بسیاری از جنبه های اساسی حول محور ارتباط می چرخد. با وجود اهمیت و حضور دائمی ارتباط در زندگی، به ندرت در مورد آن می اندیشیم، مگر آن که در رابطه با آن مشکلی وجود داشته باشد. ارتباط همچنین یکی از پیچیده ترین فرایندهایی است که انسان ها به آن مبادرت می ورزند. گفتار و زبان دو جزء ارتباط هستند که بسیار با هم مرتبطند. وجود مشکلاتی در هر یک از آن ها می تواند زندگی فرد را به طور قابل ملاحظه ای زیر تأثیر قرار دهد. به دلیل پیچیدگی آن ها، تعیین علت مشکل در این زمینه کار بسیار پیچیده ای است.
ارتباط عبارت است از تبادل آراء، عقاید یا حقایق بین فرستنده و گیرنده. ارتباط مستلزم آن است که فرستنده (فرد یا گروه) پیامی را ساخته و انتقال دهد و گیرنده این پیام را رمزگشایی کرده و درک کند (برن اشتاین، 1997؛ به نقل از علیزاده و همکاران، 1389). بنابراین فرستنده و گیرنده در فرایند ارتباط با هم شریک هستند. شاید ارتباط مهم ترین ابزار ما در تعامل ما با محیطمان باشد. بخشی از این ابزار شامل کاربرد گفتار و زبان است.
گفتار و زبان اگرچه با هم مرتبطند امّا مترادف هم نیستند. گفتار نمود قابل شنیدن زبان است. گفتار وسیله بیان زبان است امّا تنها وسیله آن نیست. زبان ارائه کننده پیامی است که در گفتار وجود دارد. زبان بدون گفتار می تواند وجود داشته باشد نظیر زبان اشاره مورد استفاده افراد ناشنوا، و گفتار بدون زبان مانند گفتار پرندگانی که برای حرف زدن تربیت شده اند خواهد بود. ارتباط مفهوم گسترده تری است. زبان بخشی از ارتباط است. گفتار اغلب بخشی از زبان در نظر گرفته می شود، اگر چه زبان می تواند بدون گفتار وجود داشته باشد (علیزاده و همکاران، 1389).
1-4-2- رشد زبان
رشد زبان فرایند پیچیده ای است. به طور معمول، کودکان خردسال در فراگیری زبان از چندین مرحله عبور می کنند که از مرحله پیش کلامی تا استفاده از کلمات در جمله ها را شامل می شود. برون داد کلامی اولیه نوزاد اساساً محدود به گریه کردن است، که معمولاً با ناراحتی او ربط دارد مانند گرسنگی، درد یا کثیف یا خیس شدن. طولی نمی کشد (یعنی در حدود 2 ماهگی) که کودکان شروع به غان و غون می کنند و همچنین گریه سر می دهند، و با صداسازی های خود نسبت به لذت و ناراحتی واکنش نشان می دهند. آن ها در حدود 3 تا 6 ماهگی شروع به هجاگویی می کنند که شامل تولید برخی از صداهای همخوان و واکه است. در این زمان، کودکان در هنگام تنهایی دائماًً صداسازی می کنند، ظاهراً صداسازی خود را آزمایش می کنند و نه این که ضرورتاً سعی در برقراری ارتباط با کسی داشته باشند (پوکت، 2001). آن ها همچنین هنگامی که والدین یا دیگران در کنارشان هستند و با آن ها بازی می کنند یا به شکلی با آن ها سروکار دارند، هجاگویی می کنند. اولین کلمه ای که کودک بر زبان می آورد واقعه ای مهم پس از انتظاری طولانی است. در واقع والدین مشتاق به صداهایی که بر ذهن مشاهده گران عینی تر اثر می گذارد و احتمالاً هیچ معنایی برای خود کودک ندارد، کلمه نسبت می دهند. آنچه که اغلب رخ می دهد این است که کودک شروع به زنجیره سازی صداهایی کرده که گاهی شبیه به کلمه از آب در می آید که شامل گفته هایی مثل «دد» و «ماما» هستند. به نظر می رسد هنگامی که کودک واقعاً شروع به گوش کردن به گفتار بزرگسالان می کند، تبادل ها یا مکالمه ها رخ دهند، که وقتی پدر یا مادر می گویند دد، کودک با گفتن دد به آن ها پاسخ می دهد. اگر چه این نوع تبادل شبیه به مکالمه به نظر می رسد امّا تولید کلامی کودک فقط توسط نزدیکان کودک (مثلاً والدین یا خواهر و برادر) درک می شود، افرادی غیر از اعضای نزدیک خانواده ممکن است کلاً نتوانند معنی آن را بفهمند. والدین اغلب برای نزدیک شدن کودک به کلمه ها از تقویت کننده بسیار زیادی مثل تحسین کودک با آهنگی پرهیجان یا در آغوش گرفتن او استفاده می کنند.
تعیین زمان اولین کلمه حقیقی کودک کاملاً مشخص نیست امّا معمولاً بین 9 و 14 ماهگی رخ می دهند. این کلمه ها اغلب شامل پژواک (تکرار شنیده ها) یا پاسخ های تقلیدی بر مبنای صحبت های اطرافیان کودک است. این کلمه ها در ابتدا ممکن است هیچ معنایی نداشته باشند، گرچه خیلی زود به افراد یا اشیاء محیط نزدیک کودک مثل بابا، ماما یا شیر نسبت داده می شوند. زنجیره ای از دو تا سه کلمه که شبیه به جمله هستند، نوعاً بین 18 و 24 ماهگی شروع می شوند. در این مرحله تردید کمی در مورد معنا وجود دارد زیرا کودک می تواند به وضوح به دیگران تفهیم کند که چیزی می خواهد. کودک در این مرحله معمولاً با ترتیب فاعل- فعل- مفعول، نسبتاً به درستی از نحو استفاده می کند.
بیشتر کودکان دارای رشد عادی زبان در سنین 3 و 4 سالگی قادر به استفاده از تمامی ساخت های اصلی نحو هستند. در 5 سالگی به طور متوسط از جمله های 6 کلمه ای استفاده می کنند. کودکی که رشد عادی زبان دارد، بین سنین 4 و 8 سالگی تقریباً تمام صداهای گفتاری را به درستی و در بافت آن تولید می کند. برخی از مطالعات نشان می دهند که مهارت های درکی کودک قبل از توانایی های بیانی زبان او ظاهر می شوند (کیت، 1999). بنابراین، کودکان بسیار بیشتر از آنچه که بیان می کنند، می فهمند. بیشتر کودکان خیلی زود در سن 6 تا 9 ماهگی درک زبان را نشان می دهند و اغلب به دستورهایی مثل «نه – نه» و نام خود پاسخ می دهند (پوکت، 2000).
- Puckett
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 55 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش استرس والدگری
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تولد فرزند یک تغییر بزرگی در زندگی والدین است که بدنبال خود استرس خاصی به عنوان استرس والدگری به همراه دارد.ثابت شده است که نوع استرس نقش والد گری از سایر استرس های زندگی مثل استرس ناشی از کار ،حوادث و تجارب ناگوار کاملا متفاوت بوده و این استرس ویژه و خاص این نقش والدگری است.همچنین این استرس نسبت به دیگر حیطه های استرس زای زندگی بیشترین تاثیر را بر رفتار والدین و رشد کودکان می گذارد و پیش بین قوی از مشکلات رفتاری و عاطفی کودکان است(گلبرگ و همکاران ،1997).به عنوان مثال محققان، یک گروه از خانواده های بی خانمانی را که در معرض خطر مشکلات جسمانی و روانی بودند مورد مطالعه قرار دادند.بدلیل منابع استرس زائی که این گروه در زندگی روزانه با آن مواجه بودند ، در میان آنها خانواده هایی وجود داشت که دارای سطح بالائی از استرس والدگری بودند که به تبع آن ،کودکانی با بالاترین سطح مشکل در رشد اجتماعی و شناختی داشتند(دانسکو و هولدن ،1998).بنابراین استرس والد گری می تواند،به طور خاص آنچنان تاثیر گذار باشد که به عنوان علل و عواقب طیفی از رفتار های والدینی و کودکان تلقی شود. اما با این وجود استرس نقش والد گری نمی تواند کاملا جدا از استرس های دیگر ، نقش ها و تجربه ها باشد قطعا بین استرس هایی که ما در نقش های گوناگون تجربه می کنیم هم پوشی هایی وجود دارد(بارنت ،مارشال و سینگر ،1992).
خصیصه ی بارز در هر نظریه ی استرس والدگری بر عقیده ی هماهنگی و تعادل بین درک والدین از تقاضا ها و مسئولیت های این نقش و دسترسی به منابع موجود برای تامین این نیازها و تقاضا ها است. در واقع این تعادل و هماهنگی بین تقاضا ها ،نیاز ها و منابع های موجود ،مرکزیت اکثر نظریه های استرس و مقابله گری است(هاب فال ،2004).استرس والدگری زمانی ایجاد می شود که این تقاضا ها و مسئولیت های بر خاسته از نقش والدگری توسط منابع موجود، نتوانند ارضا شوند(گلدستن ،1995).
این مسئولیت های ایجاد شده برای والدین بسیار و متنوع می باشند و شامل برآورده ساختن نیاز های خاص کودک و تقاضا های برخواسته از نقش اجتماعی والدینی است. علاوه بر این از دیگر مسئولیت ها و تقاضاهای نقش والدگری ،برآورده کردن نیاز های کودک مثل نیاز به بقا (خوراک ،مسکن ،مراقبت و نگهداری وموارد دیگر) و نیاز های روانشناختی ( توجه ، محبت ،کمک در کنترل و تنظیم عواطف)می باشد .
البته علاوه بر نیاز ها و تقاضاهای ایجاد شده ،برداشت و نگرش والدین از رفتار کودکانش و نگرش و برداشت از لیاقت و کفایت خودشان به عنوان والد در اکثر نظریه ها ی استرس والد گری مهم تلقی شده است(Mash and Johnston 1983)(ماش و جان استون ،1983).استرس والدگری می تواند حتی برای والدینی که به طور کامل از تمامی منابع که برای یک زندگی فارغ از استرس ،مثل درآمد کافی ،خانه و منابع اجتماعی و... برخوردارند ، اتفاق بیافتد.اما این استرس والدگری بدلیل تفاوت های بنیادی و مجزا بین والدین خانواده ها متفاوت است ، با این وجود استرس والدگری بیشتر خود را در تجارب فردی والدین در فرزند پروری نشان می دهد.به عنوان مثال کودک پیش فعال و پر توقع یک والدین می تواند به عنوان کودک ابرازگر و پر انرژی برای والدین دیگر تلقی شود(کریسی و ریس،1996؛تسر نیک و گرینبرگ ،1990؛تسرنیک ،لو ،و بورن استین ،2002).
پ Crnic، K. A.، Low، C.، & Bornstein، M
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 40 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش مفهوم شناسی و نوع شناسی فرار از منزل
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
فرار از خانه نوعی رفتار سازش نایافته است که کودک یا نوجوان به منظور رهایی از مشکلات موجود در خانه یا جاذبه های بیرون از خانه، بدون اجازه ی والدین یا سرپرست قانونی، آگاهانه خانه را ترک کرده و سریعاً یا بدون واسطه به خانه بر نمی گردد (معظمی گودرزی، 1380).
به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران با توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران پدیده ی فرار دختران از منزل، یک رفتار بزهکارانه است و در واقع از جمله تخلفات منزلتی محسوب می شود؛ تخلفات منزلتی رفتاری است که فقط به این دلیل غیر قانونی تعریف می شود که متخلف آن خردسال است (آرتور و واگ، 2009). عمومی ترین اصطلاح برای رفتار مجرمانه نوجوانان، بزهکاری است. بزهکاری شامل مجموعه ای از رفتارهای نقض کننده می شود که توسط افراد بالغ و نابالغ قابل اجرا است. در راستای تخلفات مجرمانه، نابالغین در معرض تخلفات منزلتی قرار دارند (مارته، 2008). شایع ترین نمونه از تخلفات منزلتی عبارتند از: مدرسه گریزی، فرار از خانه، نقض قوانین و مقررات، مصرف الکل و دخانیات و رفتارهای آشوبگرانه. این رفتارها جنایی نیستند و اغلب بازتاب عملکرد ضعیف خانواده ها، مشکلات مدرسه، ویژگی های شخصیتی جوانان و یا مشکلاتی که در جامعه وجود دارد می باشد (آرتور و واگ، 2009).
در ابتدا فرار از خانه، مبین سرکشی جوانان بود و بعدها به عنوان عملی برای بیان مشکلات عاطفی، نتیجه ی گرفتاری های تجربه شده بوسیله ی نوجوانان در جدایی از والدین خود یا به عنوان یک رفتار بزهکارانه تلقی می شد، اخیراً فراری ها همچون یک قربانی شناخته می شوند و فرار به عنوان یک مشکل اجتماعی منعکس کننده ی نوعی کمبود در کارکردهای خانواده و روابط مادر و پدر با فرزندان شان می باشد، به نظر می رسد، این دیدگاه اخیر فرار را به عنوان آخرین راه حل برای داشتن یک زندگی که غیر قابل تحمل شده است، در نظر می گیرد (پلد و کوهاوی، 2009). فرار از خانه را می توان به عنوان یک هشدار مهم در نظر گرفت. کودکان و افراد جوانی که دست به فرار می زنند و یا به اجبار وقت خود را در بیرون از خانه سپری می کنند، اغلب با مشکلات بسیاری مواجهند. اکثر دختران فراری تعارض یا گسیختگی را در خانواده های خود تجربه کرده اند یا دچار افسردگی شده ا ند و یا اینکه در مدرسه مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند، همچنین دلیل فرارشان، ممکن است برای رهایی از کنترل و نظارت والدین شان باشد (سازمان محرومیت اجتماعی، 2002).
فرار، نه به عنوان یک پدیده ی مجزا بلکه به عنوان یک نشانه، در درون مجموعه ی وسیعی از اختلال های سلوکی و رفتارهای ضد اجتماعی رخ می دهد. هر چند بسیاری از افراد با طرح این موضوع در درون بحثی به نام بزهکاری، عنصر روان شناختی این پدیده را خنثی می کنند، ولی واقعیت آن است که این نوجوانان به هر حال نشانه های رفتار ناسازگارانه نشان می دهند (احدی، لطفی کاشانی، 1386).
زید و چری (1992، به نقل از کورتز، 2000)، یک نوع شناسی از جوانان فراری و بی خانمان با توجه به دلایلشان برای ترک خانه معرفی کردند، که در این نوع شناسی، جوانان فراری و بی خانمان به چهار دسته تقسیم می شوند:
1- فرار به : جوانانی که به دنبال ماجراجویی اند، یعنی فرار به خاطر جاذبه هایی که در مقصد وجود دارد. اینان اغلب به خانه بر می گردند اما از آنجایی که در خیابان زندگی می کنند، در معرض خطرند.
2- فرار از : جوانانی که از شرایط خانوادگی فرار می کنند؛ شرایطی که برایشان ناسازگار و بیگانه و خطرناک است.
3- طرد شدن: جوانانی که با خانواده هایشان بیگانه اند و اغلب دارای سابقه مشکلاتی با خانواده و مدرسه هستند.
4- رها شدن: جوانانی که خانواده هایشان آن ها را رها کرده اند و دیگر از آن ها پشتیبانی نمی کنند.
2-2-2- علت فرار از خانه
رفتار فرار بالاخص با بی ثباتی و ارتباط خانوادگی ضعیف و بدرفتاری با فرزندان همراه است. این عوامل باعث اختلاف و گسیختگی پیوند بین والدین و فرزندان می شود. در این جا نوجوان محیط خانه را تهدید آمیز می داند و با توجه به قرار گرفتن در سن نوجوانی، احساس بیگانگی کرده، به رفتارهای سازش نایافته رو می آورد. در کنار عوامل زمینه ساز فرار، ویژگیهای شخصیتی و فردی فرد نیز سهم به سزایی در فرار دارند. پدیده فرار از منزل به دلیل عدول از اعتدال در هیجان و بروز احساس ناامنی در فرد حادث می شود. با این که دختران فراری از دو طیف مرفه و فقیرند و بعضاً عادات و رفتارهای متمایز دارند ولی غالباً از منش ها، اصطلاحات کلامی و پوشش های ویژه استفاده می کنند. تحقیقات نشان داده که این افراد در مقایسه با افراد غیر فراری، افرادی با ریسک بالا و غالباً تلقین پذیرند و اکثر آن ها شخصیت های ضد اجتماعی دارند. آن ها غالباً احساس حقارت و ناامنی می کنند و خودپنداره منفی دارند (سعیدی، 1372). همچنین برخی از ویژگیهای شخصیتی می تواند پیش بینی کننده فرار از منزل باشد که از آن جمله می توان به روان آزردگی اشاره کرد. در بیش تر این افراد افسردگی، میل به خودکشی، اختلال عدم توجه و اضطراب یافت شده است و برخی از آن ها دارای شخصیت ضد اجتماعی هستند. بنابراین پدیده فرار یک معلول چند علتی است که شرایط اقتصادی و اجتماعی نامناسب از یک طرف و ویژگیهای شخصیتی فرد از طرف دیگر در بروز آن تأثیر گذار است (رسول زاده طباطبایی، بشارت و بازیاری، 1384).
2-2-3- گستره فرار از خانه
اگر چه هیچ کس به طور دقیق نمی داند که چه تعداد از جوانان هر ساله از خانه فرار می کنند، تخمین زده شده که در ایالات متحده سالانه حدود 7 درصد یا 6/1 میلیون جوان 17-12 ساله از خانه فرار و در خیابان ها به سر می برند (تایلر و برسانی، 2008).
پدیده فرار دختران از منزل در سال های اخیر، علی رغم عدم وجود آمار دقیق، در ایران نیز رو به رشد بوده و آمارهای ارائه شده از سوی مسئولین نشان می دهد که تعداد دختران فراری در ایران در سال 78 نسبت به سال 56، حدود 20 برابر افزایش داشته است (صمدی راد، 1381). گزارش های نیروی انتظامی نشان می دهد که پلیس روزانه 90 نفر از جوانان فراری را که قربانی تجاوز و غیره شده اند دستگیر می کند، که اکثر آنان در ترمینال ها، ایستگاه های راه آهن و پارک ها به سر می بردند (رسول زاده طباطبایی و همکاران، 1384). همان طور که امروزه در اکثر کشورهای جهان فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است، در ایران نیز فرار از خانه با توجه به هنجارها و ارزشهای دینی و خانوادگی و اجتماعی به عنوان یک آسیب اجتماعی مطرح است. شیوع آزارهای جنسی و جسمی و عاطفی در دختران فراری، بسیار بالا گزارش شده است. دختران فراری نسبت به دختران همسن خود 4 بار بیشتر در معرض حاملگی هستند و دخترانی که در سنین 11-15 سالگی به مراکز نگهداری ارجاع می شوند در معرض خطر بیشتری هستند (روزنتال، مالتس و مایر، 2006). بسیاری از فراریان در محیط های آسیب رسان زندگی می کنند، با سوء مصرف مواد و الکل مواجهند (گری، مورهید و وارن، 1996) و سابقه ی مصرف مواد و دزدی دارند (جانسون، پرستونیک و اسلنیچ، 2005). آمار و ارقام و اخبار و جراید و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی ، کاهش میانگین سنی دختران فراری و ظهور پیامد های ناگوار آن حکایت می کند (شعاع کاظمی، 1391).
snick
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 102 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش استقرار مدیریت دانش
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
مروری بر ادبیات تحقیقی مدیریت استراتژیک، تئوری سازمانی، مدیریت دانش و سیستمهای اطلاعاتی نشاندهنده تعاریف متعدد و نگاههای متفاوتی نسبت به دانش است. به نظر میرسد که دیدگاه غالب برای توصیف ویژگیهای دانش، علیالخصوص در ادبیات تحقیقی مرتبط با سیستمهای اطلاعاتی، استفاده از یک سلسله مراتب برای دادهها، اطلاعات و دانش میباشد (علوی و لیدنر ، 2001).
این رویکرد سلسله مراتبی، بین دادهها،اطلاعات و دانش تمایز ایجاد میکند که هر یک از آنها شامل عناصری اضافی در هر یک ازسطوح سلسله مراتب میباشند. بر اساس این سلسله مراتب، دادهها معرف اعداد خام، حقایق عینی و مشاهدات هستند. این دادهها هیچ نوع زمینهای ندارند و بنابراین به طور مستقیم، معنادار و قابل تفسیر نیستند (زاک ، 1999).
اطلاعات، نتیجه قرار دادن دادهها در درون یک زمینه معنادار هستند (زاک، 1999). میتوان این طور گفت که اطلاعات، دادههایی هستند که به صورت هدفمند مورد پردازش قرار می گیرند. دانش عبارت است از اطلاعاتی که اعتباریابی شدهاند و مستند هستند (علوی و لیدنر، 2001)، یعنی اطلاعاتی که آماده بکارگیری درتصمیمات واقدامات هستند. بنابراین، دانش، مجموعهای از مهارتها، قواعد، بینشها، ایدهها، قوانین و روالهایی است که به رفتار تصمیمگیری و انجام اقدامات کمک میکنند.
اگرچه اتخاذ این رویکرد سلسله مراتبی نسبت به دانش سودمند است، امّا ندرتاً در برابر ارزیابیهای وسواسگونه سربلند میشود. برای مثال، تومی(1999)، با قرار دادن دانش در بالاترین سطح زنجیره داده-اطلاعات-دانش مخالف است. وی، این سلسله مراتب را که از داده شروع و به دانش ختم میشود، معکوس کرده است و این طور ادعا می کند که دانش باید قبل از اطلاعات و دادهها حضور داشته باشند تا بتوان اطلاعات را از آن احصاء کرد و همچنین دانش باید قبل از اطلاعات حضور داشته باشد تا بتوان برای شکل دهی اطلاعات، نسبت به جمع آوری دادهها اقدام کرد. به علاوه، وی خاطر نشان میسازد که دادههای خام، مادامی که تمامی دادهها تحت تأثیر فرآیندهای دانش و تفکراتی که منجر به شناسایی و جمع آوری آنها میشود قرار نگیرند، وجود خارجی نخواهند داشت. بنابر عقیده وی، به همین نحو، دانش در ذهن افراد مقیم است و زمانی که افراد شروع به سخن گفتن میکنند به آن ساختار دهند و باعث میشوند که دانش تبدیل به اطلاعات شود. زمانی که بازنمایی ثابت و معین و تفسیر استانداردی از اطلاعات وجود دارد، اطلاعات تبدیل به داده میشوند.
بر اساس چشماندازهای بالا در رابطه با سلسله مراتب دانش، علوی و لیدنر (2001)، مشاهده کردند که نمیتوان عامل متمایز کننده اطلاعات از دانش را در محتوا، ساختار، صحّت و یا کاربرد اطلاعات و دانش جست، بلکه دانش، صرفاً اطلاعاتی است که در ذهن افراد وجود دارد. دانش، اطلاعاتی شخصی شده است که مرتبط با حقایق، روالها، مفاهیم، تفاسیر، ایدهها، مشاهدات و قضاوتها میباشد. محققان بر این موضوع اصرار دارند که لازم نیست این دانش نو، منحصر به فرد، سودمند یا صحیح باشد. استدلال آنها این است که وقتی اطلاعات توسط فرد مورد پردازش قرار میگیرد، تبدیل به دانش میشوند و زمانی که دانش به صورت کلامی در قالب متون، اشکال گرافیکی، عبارات و سایر اشکال نمادین ارائه میشود، تبدیل به اطلاعات میشود.
تعاریف دیگری نیز از دانش موجود است. زاک (1999)، دانش را اینگونه تعریف کرده است: دانش آن چیزی است که ما بدان اعتقاد پیدا میکنیم و بر اساس جمع آوری سازمان یافته و معنادار اطلاعات از طریق تجربه، ارتباطات و یا استنباط برای آن ارزش قائل هستیم. داونپورت و پراساک (1998)، دانش را بدین صورت تعریف کردهاند: آمیزهای شناور از تجارب، ارزشها، اطلاعات زمینهای و بینشهای تخصصی است که چارچوبی را برای ارزیابی و آمیختن تجارب و اطلاعات تازه با تجارب و اطلاعات قدیمی فراهم میکند. اکثر تحقیقات منتشر شده، تعریف داونپورت و پراساک (1998) ملاک عمل قرار دادهاند.
طبقه بندی دانش
شیوه معمول دیگر برای تعریف دانش، طبقهبندی دانش به صورت اشکال متفاوت است. برای مثال، نوناکا (1994)، به دنبال کارهای انجام گرفته توسط پولانی، دانش را به دو شکل آشکار و ضمنی طبقهبندی کرده است. به اعتقاد نوناکا (1994)، دانش آشکار، دانشی است که قابلیت فرمول بندی، مستند سازی، ضبط و کد گذاری را دارد و به سادگی میتوان آن را مخابره کرد و یا بین افراد انتقال داد. این شکل از دانش، شامل رویکردهای نظری، دستورالعملها، پایگاههای اطلاعاتی، طرحها، اسناد مربوط به کسب و کار،خطوط راهنمای کلی، مدلهای فرآیندی و غیره میشود. در مقابل، دانش ضمنی، به طور عمیق، ریشه در اقدامات، ایدهها، تجارب و ارزشهای افراد دارد و مکتوب کردن و یا فرمول بندی آن بسیار دشوار است. پولانی (1966)، ماهیت بنیادین دانش ضمنی را در این عبارت خلاصه کرده است: ما بیشتر از آنچه که میتوانیم بر زبان بیاوریم، میدانیم. وی با بیان مثالهایی روزمره نظیر توانایی تشخیص چهره یک آشنا، دانش ضمنی را توضیح داده است. نوناکا (1994)، ملاحظه کرده است که دانش ضمنی، متشکل از دو مؤلفه است: فنی و شناختی. مؤلفه فنی، اشاره به "دانستن چگونگی و یا مهارتهای غیررسمی و شخصی حرفه اشاره دارد و مؤلفه شناختی، اشاره به عقاید، ایدهآلها، ارزشها، طرحوارهها و مدلهای ذهنی عمیقاً ذاتی فرد اشاره دارد. محققان خاطرنشان کردهاند، در حالی که تفصیل و فرمولبندی مؤلفه شناختی دشوار است، امّا این مؤلفه، شیوه نگاه ما نسبت به جهان را شکل میدهد.
دانش را میتوان به صورت فردی و جمعی نیز طبقهبندی کرد (نوناکا، 1994). دانش فردی در درون سر افراد جای دارد، در حالی که دانش جمعی در اقدامات جمعی گروهها و سازمانها وجود دارد. نوناکا (1994)، خلق دانش سازمانی
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 48 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش اختلال های تنظیم هیجانی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
یکی از موضوعاتی که در طی دو دههی گذشته تلاش و توجهات تجربی و نظری فراوانی را به خود جلب کرده است، بحث هیجانها است. این علاقه و توجه تا حدی میتواند به دلیل نقشی باشد که هیجان و تنظیم هیجان در رفتارهای بیرونی (فردی) ایفا مینماید. نظریهپردازان و دانشمندان مختلف، تعاریف متعددی از هیجان ارائه دادهاند، اما در مجموع میتوان گفت که هیجان رویدادی پیچیده و چند بعدی است که منجر به آمادگی برای عمل میشود هر فرد عادی میداند که دارای عواطفی است و زندگی بدون عواطف، زندگی تیره، مکانیکی، و بیرنگ خواهد بود. از طرف دیگر سلامت روانی و عقلی شخص به سلامت عاطفی او بستگی دارد. زیرا نظر شخص نسبت به خودش، دیگران، اوضاع اجتماعی، و زندگی به طور کلی از چگونگی رشد و تکامل عواطف وی متاثر میشود. به بیان دیگر، داوریهای هر فرد دربارهی خود و دیگران و مسائل اجتماعی به کیفیت عواطف او بستگی دارد و شخصی که از رشد سالم هیجانی و عاطفی بهرمند نباشد هرگز فردی واقع بین، نیکاندیش، درست کردار، و در نتیجه فرد مفید و موثر در پیشرفت جامعه نخواهد بود (شعاری نژاد، 1388).
هیجانها بسیار پیچیدهتر از آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. در نگاه اول همگی هیجانها را به عنوان احساس، میشناسیم. ما شادی و ترس را میشناسیم زیرا جنبهی احساسی آنها را طبق تجربهی ما خیلی بارز هستند. وقتی با تحدیدی مواجه میشویم یا به سمت هدفی پیشرفت میکنیم، تقریباً غیر ممکن است که متوجه جنبهی اساسی هیجان نشویم. اما به همان صورتی که بینی بخشی از صورت است، احساسها نیز فقط جزئی از هیجانهاهستند (ریو، 2005، ترجمهی سیدمحمدی، 1390)
2-4-2 تعریف هیجان:
واژه هیجان که با واژههای شور، احساس و عاطفه شباهت زیادی دارد به معنای هر نوع برانگیختگی ذهن و بدن است. همانطور که اشاره شد، هیجانات، احساسات و عواطف بخشی از وجود ما هستند. در واقع هیجان، احساس و عاطفه پدیدههایی هستند که ما هر روز با انواع مختلفی از آن درگیر هستیم. مسائلی مانند عشق، غم، شادی، خشم و عصبانیت و بسیاری دیگر از حالتها که قطعاً همهی ما تک تک آنها را به خوبی میشناسیم و همهی آنها را احساس کردهایم، محتوای هیجان، احساس و عاطفه ما را تشکیل میدهد (امامی نائینی، 1385).
روانشناسان در تعریف هیجان و عاطفه اختلاف نظر دارند زیرا هر کدام در تعریف خود زاویهای از آن را در نظر میگیرند. چنان که بعضی از ایشان به منشاء و دگرگونی هیجان توجه دارند، برخی جنبههای عضوی آن را مورد توجه قرار میدهند، و گروهی نیز میخواهند ماهیت هیجان و عاطفه را به فطری و فرهنگی تقسیم کنند. استانلی هیجان را نخستین پایهای که انرژی روانی در پیدایش و دگرگونی خود برآن استوار است تعریف میکند. جیمزلانکه معتقد است که ادراک حالات عضوی یا بدنی باعث پیدایش حالات هیجانی و عاطفی میشود و هیجان و عاطفه در واقع همین ادراک است. مکدوگال هیجان را نشانه بروز غرایز میداند (شعاری نژاد، 1388).
تعریف هیجان خیلی پیچیدهتر از تعریف مجموع اجزای آن است. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار جنبهی تجربه را در یک الگوی هم زمان، هماهنگ میکند. هیجان همان چیزی است که عناصر احساس، انگیختگی، هدفمندی و یا بیانگری را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم میکند (ریو،2005، ترجمهی سید محمدی، 1390).
پکرون، گتز و پری (2005) در راستای مدل فرآیند مولفه از هیجان، هیجان را به عنوان مجموعهای از فرآیندهای روانی به هم مرتبط میدانند که شامل مولفههای عاطفی، شناختی، فیزیولوژیکی، و انگیزشی میباشد.
2-4-3 ویژگی هیجانها :
هیجانها چند بعدی هستند. آنها به صورت پدیدههای ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها تا اندازهای احساسهای ذهنی هستند، به این صورت که باعث میشوند به شیوهی خاص، مثل عصبانی یا خوشحال, احساس کنیم. اما هیجانها واکنشهای زیستی نیز هستند، یعنی، پاسخهای بسیج کنندهی انرژی که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده، آماده میکند. هیجانها هدفمند هم هستند، خیلی شبیه گرسنگی که هدف دارد. برای مثال، خشم، میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد میکند که در غیر اینصورت چنین نمیکردیم. هیجانها پدیدههای اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده میشویم، علائم قابل تشخیص چهرهای، ژستی، و کلامی میفرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجانپذیری ما با خبر میکنند (ریو، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1390) با توجه به این چهار ویژگی هیجانها، معلوم میشود که هیجان را نمیتوان به روشنی تعریف کرد. مشکل تعریف کردن هیجان شاید در ابتدا شما را متحیر کند، زیرا هیجانها در تجربیات روزمره، خیلی صریح به نظر میرسند. هر کسی میداند که تجربهی شادی و خشم چگونه است، بنابراین شاید بپرسید واقعاً مشکل تعریف کردن هیجان چیست. مشکل این است تا وقتی از کسی خواسته نشده باشد هیجان را تعریف کند، میداند هیجان چیست (فر و راسل، 1984).
& Russell.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 50 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
پیشینه و مبانی نظری پژوهش حل مسئله
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تاریخچه و قوت نظریه پردازی پیرامون فرآیندهای حل مسأله به اواخر قرن نوزدهم معطوف است.قرار گرفتن دانش آموز در موقعیتی که موجب برهم خوردن تعادل برقرارشده میان داانش آموز و محیط می شود و این پدیده همان چیزی است، که پیاژه آن را کلید رشد عقلانی یا تقویت ساختار شناختی می داند (شعبانی 1378). در این سال ها ولیام جیمز و جان دیویی هرکدام به طورمستقل به مطالعه پیرامون حل مسأله پرداخته اند.جان دیویی پنج مرحله برای حل مسأله پیشنهاد کرده است، که عبارتند از:1- درک وجود مشکل 2-جهت یابی 3- طرح زمینه4-کاربرد منطقی5- بازبینی تجربی ( عماری ، 1383).
در اینجا ازمیان نظرات مطرح شده، به سه رویکرد تداعی گرایی،گشتالتی و خبرپردازی یا پردازش اطلاعات و طرح حل مسأله ی جورج پولیا خواهیم پرداخت.
دیدگاه تداعی گرایی:
بر اساس این دیدگاه تفکر می تواند به عنوان کاربرد کوشش و خطا، تمایلات پاسخ دهی از پیش تعیین شده که، آن را عادتمی نامیم، تئصیف شود.این دیدگاه بدین خاطر تداعی گرایی نامیده می شود که در آن فرض می شود برای هرموقعیت مسأله تداعی با پیوندهای زیادی به عنوان پاسخ وجود داردR1...R2…R3...)).بنابراین سه عنصر تداعی گری تفکر عبارتند از:
محرک ها ( یک موقعیت حل مسأله)
پاسخ ها( رفتارهای خاص حل مسأله)
تداعی های بین این محرک های ویژه و پاسخ های خاص
تئوری گشتالت دیگاه تجدید ساختار ادراکی:
در گشتالت ایده ی مهم درباره ی حل مسأله این است که مردم بدین علت در حل مسائل دچار مشکل می شوند که نمی توانند به موقعیت مسأله با دید تازه ای نگاه کنند، و همچنین نمی توانند عناصر را به گونه ای جدید با هم مرتبطسازند (مایر1991). برخی از گشتالتی ها ذکر کرده اند که حل مسأله و ایجاد بینش، اغلب همراه با واژه ی «آها» می باشد.(ویس برگ 1986).
براساس روانشناسی گشتالت، فرایند حل مسأله عبارت است از:جست و جو برای ارتباط دادن یک جنبه از موقعیت مسأله به جنبه ی دیگر و نتیجه ی آن ادراک ساختاری می باشد.ادراک ساختاری عبارت است از:توانای درک اینکه چگونه تمامی اجزای مسأله به گونه ای جور شوند که امکانات کافی برلی دست یابی به هدف را مهیا می سازند، و این امر شامل سازمان عناصر موقعیت مسأله به سبکی جدید، برای رسیدن به حل مسأله می شود (مایر1977).
یکی از مفاهیم اساسی در تئوری گشتالت این است که دو نوع تفکر وجود دارد:
1-به وجود آوردن بلکه حل جدید برای یک مسأله ، که تفکر آفرینش نامیده می شود، چراکه یک سازمان جدید ایجاد شده است.
2-به کار بردن راه حل های قدیمی برای یک مسأله که تفکر بازآفرینینامیده می شود، چرا که رفتارها و عادات قبلی به سادگی بازسازی می شوند (مایر1977).
والاس (1926) در تلاش برای تحلیل فرایند تفکر به گام های کوچک تر چهار مرحله را بیان می کند که عبارتند از:
آماده سازی: که عبارتست از جمع آوری اطلاعات و تلاش اولیه جهت حل مسأله.
رشد نهفته: کار کردن بر روی مسأله در هنگام کار یا دیگر فعالیت ها و یا در خواب «آها» می گوید.
اشراق: آشکار شدن کلیه حل مسأله هنگامی که فلاش بک بینش فرد زدهمی شود.
تأیید: چک کردن راه حل براتی حصول اطمینان از کارکرد آن (همان منبع)
رویکرد خبرپردازی یا پردازش اطلاعات
به نظر می رسد روانشناسان شناختی بیشترین تلاش خود را معطوف تعریف آن فرایند های شناختی کرده باشند که دربازنمایی درونی دست اندرکارند.تنها در سا ل های اخیر پیگیری های منظم در مورد ساختار شناختی که در فعالیت حل مسأله درگیر است، آغاز شده است.مدل های پدید آمد تأکید زیادی بر دانش موجود در ساختار حافظه و شبکه های معنایی دارد،و به دلایل قابل قبول، ادبیات راجع به هر دو میدان بسط یافته است.و حل مسأله مشخصا به به عوامل حافظه و نیز بسیاری از شبکه های معنایی مربوط شده است.( عماری ، 1383 )
cation
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 33 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
پیشینه و مبانی نظری تحقیق اضطراب
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
اضطراب به منزله ی بخشی از زندگی انسان،در همه ی افراد در حدی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد،به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می شود،اما اگر از این حد خارج شود و جنبه ی مزمن و مداوم بیابد به منزله ی شکست و سازش نایافتگی تلقی می گردد(دادستان،1380).
اضطراب،احساس رنج آوری است که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری به شی ء نامعین وابسته است(دادستان،1380).
اضطراب یک حالت نگرانی و دلشوره است که با ترس پیوند دارد.موضوع اضطراب،مانند خطری مبهم یا یک رویداد احتمالی ناگوار،معمولا نا مشخص و اختصاصی تر از موضوع ترساست (بال ترجمه ی مسدد،1379).
از نظر سولیوان (1974)اضطراب انعکاسی از تنش درونی است ؛در حالی که ترس سازو کاری است که بر پایه ی رویارویی با خطرات واقع بینانه تر خارجی به کار می رود(بال ترجمه ی مسدد،1379).
از نظر آدلر2(1929، به نقل از آزاد،1376)اضطراب در رویارویی شخص با خود و دیگران؛در ارتباط با احساس حقارت و نحوه جبران آن مطرح می شود.
هورنای3(1948)اضطراب ناشی از تجارب گذشته و نحوه ی ارضای نیازهای شخصی و فرمهای تشخیصی افراد را،مطرح می کند.اریکسون4 (1963) با اتکا روی آموزش اعتماد و محبت و احساس امنیت در دوران کودکی اضطراب را روشن کرده و معتقد است که کودکانی که از ابتدا امنیت را تجربه نکرده اند در مقابل دیگران با اضطراب و نا امنی روبرو می شوند(به نقل از آزاد، 1376).
نظریه های اضطراب
نظریه روان تحلیل گری
فروید (1923)معتقد است که اضطراب هشدار و تهدیدی است علیه «خود» که از فشار یک تمایل یا خواسته غیر منطقی ناشی می شود و در صدد وارد شدن به حیطه آگاهی ،جهت تخلیه بار هیجانی می باشد.این فشار از طرف ناخوداگاه خود را به استفاده کردن از جهت مقابله با سائق های نامعقول وادار می نماید(دادستان،1371).
نظریه رفتار گرا
اضطراب را واکنشی می داند که بر اساس قوانین یادگیری،قابل توجیه است.مشکلات رفتاری به منزله ی الگوهایی از پاسخ نامناسب نگریسته می شوند که احتمالا با شرایط محرک بیزار کننده،آموخته می شوند؛ و به علت این که در زمینه کمک به فرد برای اجتناب از پیامدهای نامطلوبکارایی دارند؛ حفظ می شوند.بر اساس این دیدگاه،بسیاری از حالات غیر روانی،پاسخ های شرطی هستند که به نحوی تقویت می شوند و ادامه می یابند(پور افکاری،1368).
نظریه شناختی
مفاهیم شناختی حالتهای اضطرابی،حاکی از آن است که الگوهای تفکر اشتباه آمیز،مسخ شده و ویرانگر،با رفتارهای سازش نایافته و اختلالهای هیجانی همراه است.از این دیدگاه افراد مضطرب،میزان خطر و احتمال آسیب دیدن را در یک موقعیت خاص بیش از حد و توانایی خود را ،کمتر از حد،برآورد می کند.کلی2برنقش برداشتهای شخصی،به عنوان علل واکنشهای هیجانی تاکید می کند و معتقد استاضطراب ، نتیجه شناخت عدم کفایت و عدم لیاقت در سیستم سازه های فرد می باشد ؛و زمانی که یک سازه از ارایه معنی و مفهوم برای یک تجربه شخصی عاجز می ماند، اضطراب و احساس گناه در فرد به وجود می آید(جمالفر1373).ساراسون3 (1989)بر این عقیده است که وقتی بفهمیم نظام ساختارهای ما،از عهده مشکلی که داریم برنمی آید ؛احساس اضطراب می کنیم(دادستان، 1374).
2Adller
3Horny
4Arikson
2Kely
3Sarason
دسته بندی | اقتصاد |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 14 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش اضطراب ریاضی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
درس ریاضی از جمله دروسی است که عملکرد مناسب در آن همواره برای دانش آموزان و والدین آن ها از اهمیت بالایی برخوردار بوده و هست.اهمیت این رشته و مسائل مربوط به یادگیری آن منجر به شکل گیری تحقیقات عمده ای شده است که از آن جمله تحقیقات مربوط به نقش اضطراب ریاضی در یادگیری ریاضیات است.
اضطراب ریاضی برای اولین بار در سال 1975توسط درگر و آیکن به عنوان یک اصطلاح جدید برای توصیف دشواری نگرش دانش آموزان در رابطه با ریاضیات معرفی شد.پری اضطراب ریاضی را عدم توانایی شخص برای کنار آمدن با موقعیت های کمی،شامل موقعیت هایی که با اعدادو ارقام سر و کار دارند و در شرایط کلی با ریاضیات تعریف کرده است.( به نقل از سید سعید ترابی و همکاران، 1392)
اضطراب به طور کلی و اضطراب ریاضی به طور ویژه می تواند میزان حواس پرتی و هجوم افکار نامربوط را به ذهن افزایش دهد و با ایجاد اختلال در ساختارهای ذهنی و فرایندهای پردازش اطلاعات،موجب تحریف ادراکات افراد از پدیده ها و مقوله های ریاضی شود.ترس از ریاضیات به ایجاد موانعی هیجانی و ذهنی می انجامد که پیشرفت در ریاضیات را در آینده بسیار دشوار می سازد.بر این مبنا دانش آموز یک نگرش تقدیر گرایانه را برگزیده و انتظار دارد امروز در موقعیت ریاضی بد عمل کند.این شرایط به یک چرخه ی معیوب و پیشگویی کام بخش تبدیل می شود.به این صورت عملکرد در درس ریاضی تحت تأثیر اضطراب ریاضی قرارمی گیرد.کاهش در اضطراب با بهبود پیشرفت در درسی در درس ریاضیات همراه است.و زمانی کهمسائل پیش رو پیچیده تر می شوند،این اضطراب بیشتر شده و عملکرد ضعیف تر در ریاضی محتمل تر می گردد( همان منبع).
توبیاز و ویسبورد (1992)اضطراب ریاضی را به عنوان ترس ، درماندگی ،وقفه و به هم ریختگی ذهنی که در بین بعضی افراد به هنگام حل مسائل ریاضی اتفاق می افتد ،تعریف کرده اند.
هندل و داویس (1924)اضطراب ریاضی را به عنوان یک واکنش عاطفی که شامل اجتناب از ریاضی ، شکستهای متناوب در یادگیری مهارتهای ریاضی و همچنین ارزشیابی منفی مربوط به مدرسه توصیف می کنند.
ریچاردسون وسوین(1972)اضطراب ریاضی را به عنوان احساس تنش و اضطرابی که مزاحم دستکاری اعداد و حل مسائل ریاضی در موقعیتهای گوناگون زندگی روزمره و موقعیت های تحصیلی می باشد، توصیف کرده اند.
اضطراب ریاضی ممکن است همچنین با استفاده از یک رویکرد سه سیستمی که شامل ابعاد فیزیولوژیکی ،خودسنجی و رفتار آشکار است ،تحلیل شود(لانگ،1986، به نقل از رابلایز،1998).به عنوان مثال اضطراب ریاضی ممکن است به وسیله ی افزایش ضربان قلب و تاثیر بر سایر اندام ها نشان داده شود.
اضطراب ریاضی همچنین ممکن است به عنوان گزارشهایی از گفته هایی مانند «زمان برای تمام کردن آزمون را ندارم» یا «من نمی توانم این مسأله را حل کنم» توصیف گردد و با این که به عنوان مجموعه ای از رفتارهای نهان مانند ترس و لرز و یا اجتناب از موقعیتهایی که مستلزم عملکرد تکالیف مربوط به ریاضی است تعریف شود(رابلایز،1998).
از دیدگاه رفتارگرایی ؛ اضطراب ریاضی هم شامل رفتار آشکار و هم رفتار نهان است،به عنوان مثال فعالیت روانی ،حرکتی مفرط ،زمان صرف شده در جهت انجام یک تکلیف ، اجتناب وپریشانی گفتار مثالهایی از رفتار آشکار افرادی هستند که اضطراب ریاضی دارند.رفتار نا آشکار این افراد شامل واکنشهای روانشناختی ، افکار و واکنشهای عاطفی می باشد.
رفتارگرایی
از دید رفتارگراها ؛رفتار،رابطه بین واکنشها و پیامدها است.به عنوان مثال یک شخص ،ممکن است به هنگام امتحان در کلاس ، رفتارهایی مانند نگاه بیرون از پنجره،که به نتیجه ضعیف عملکرد آزمون کمک می کند از خود نشان دهد.
علاوه بر این ،نشانه های محیطی مانند انتظارمعلم و دانش آموز از نتایج آزمون نیز ممکن است بر عملکرد احتمالی ضعیف موثر باشد.این نشانه ها،به عنوان تمیز محرک،علائمی از عملکرد احتمالی ضعیف در آینده ،خواهند بود.بنابراین دانش آموزان ممکن است در کلاس ریاضی تلاش نکنند و از احساسات فیزیکی خوشایند و عملکردهای ضعیف مربوط به امتحان ریاضی اجتناب کنند(به نقل از رابالایز1998).
نظریه کارآمدی پردازش
نظریه کارآمدی پردازش آیزنک و کالوو(1992) بر پایه وجود یک سیستم حافظه فعال استوار است.سیستم پیشنهاد شده ، که در سالهای اخیر بطور وسیعی مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است،شامل سه جزء است.حلقهواجشناختی-تولیدی، طرح بینایی-فضایی و عملکرد مرکزی(بادیلی،1986؛ هیتچ،1974؛ ریچاردسون و دیگران، 1996؛ به نقل از اشکرفت و هاپکو1999) پیش بینی کردند که عملکرد ریاضی در میان شرکت کنندگان با اضطراب ریاضی بالا در هنگام پیچیدگی قابل توجه تکالیف حافظه فعال (یعنی به عنوان پیامدی از نگرانی درباره ی محرکهای ریاضی) کاهش پیدا خواهد کرد.
نظریه بازداری
ko
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 67 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
پیشینه ومبانی نظری تحقیق نگرشهای ناکارآمد
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
معادل واژه Attitude در فارسی، نگرش، ایستار، طرز رفتار، طرز تلقّى، پنداشت، طرز تفکر بر اساس مفروضات پیشین و مانند آنها ترجمه شده است. (آذربایجانی 1382، 136)، در اصطلاح، تعاریف بسیاری در مدیریت و روانشناسی از نگرش شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود: نگرش یا طرز تلقی عبارت از آمادگی برای واکنش ویژه نسبت به یک فرد، شیء، فکر یا وضعیت است. (رضاییان 1389، 202)، نگرش مجموعهای از اعتقادات، عواطف و نیات رفتاری نسبت به یک شیء، شخص یا واقعه است. به عبارتی تمایل نسبتاً پایدار به شخصی، چیزی یا رویدادی است که در احساس و رفتار نمایان میشود (قلیپور 1386، 108). نگرش ارزیابی یا برآوردی است که به صورت مطلوب یا نامطلوب درباره شی یا فرد یا رویدادی صورت میگیرد. نگرش بازتابی از شیوه احساس فرد نسبت به یک چیز یا یک فرد است. مثلا هنگامی که میگوییم «کارم را دوست دارم» نگرش خود را درباره کار ابراز مینماییم (رابینز 1376، 40). به حالتى ذهنى یا عصبى حاکى از تمایل، که از طریق تجربه سازمانیافته و بر پاسخهاى فرد به تمامى موضوعات و موقعیتهایى که با آن در ارتباط است، تأثیرى جهتدار یا پویا دارد، نگرش گفته میشود. (برگ 1378، 538)، نگرش نشاندهندهی اثر شناختی و عاطفی به جای تجربهی شخصی از شیء یا موضوع اجتماعی مورد نگرش و یک تمایل به پاسخ در برابر آن شیء است. نگرش در این معنی یک «مکانیسم پنهانی» است که رفتار را هدایت میکند (کریمی 1387، 162). نگرش، نظری است که درباره افراد، چیزها یا رویدادها ابراز میگردد. و منعکسکننده نوع احساس فرد درباره آن است (رابینز 1387، 280). نگرشها، با توجه به تعاریف مزبور، در زمینهسازى و شکلدهى به رفتارها، ایجاد انگیزشها، ارضاى نیازها و جهتدهى به گرایشها تأثیرى جدّى دارند. به همین دلیل، مطالعه آنها بخش عمدهاى از روانشناسى اجتماعى را به خود اختصاص داده است (آذربایجانی 1382، 137)، هیچ مفهوم مجرّدى نتوانسته است همچون مفهوم «نگرش»، موقعیت عمدهاى در روان شناسى اجتماعى کسب کند. (روش بلاو و نیون 1390، 119).
2-3-2- عناصر نگرش
نگرشها دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری بدین شرح میباشند:
1. بخش شناختی آن عبارت از باورها و ارزشها و اطلاعات درباره هدف شناخته شده به وسیله فرد است.
2. بخش عاطفی آن شامل احساسها و عواطف درباره هدف، فرد، فکر، رخداد یا شیء است.
3. بخش رفتاری آن از نگرش سرچشمه میگیرد و به نیت «رفتار به صورت معین» بر میگردد.
این اجزاء جدای از یکدیگر نیستند. (رضاییان 1389، 202)، جِرد هم معتقد است عناصر تشکیلدهنده نگرش از همین سه عنصر میباشد اما با این بیان:
1. مولفههای شناختی عبارت است از آگاهی، فهم و دانش نسبت به وجود محصول.
2. مولفههای عاطفی عبارت است از ارزیابی، دوست داشتن و ترجیح دادن یک محصول بر محصول دیگر.
3. مولفههای رفتاری عبارت است از گرایش، میل، قصد خرید و آزمایش کردن یک محصول (بُهنر و وانِک 1384، 17).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 64 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش تعارضات زناشویی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تعارض عبارت است از عدم توافق و مخالفت دو فرد با یکدیگر، ناسازگاری و نظرات و اهداف و رفتاری که در جهت مخالفت با دیگری صورت میگیرد و همچنین ستیزهای بین افراد در اثر منافع ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراکات مختلف به وجود می آید (رابینز، 1998، کبیری، 1384). کنش و واکنش دو فرد که قادر نیستند منظورخود را تفهیم نمایند، تعارض یا تنازع نامیده میشود (وایل، 2004). وجود تعارض زناشویی ناشی از واکنش نسبت به تفاوت های فردی است و گاهی اوقات، آن قدر شدت می یابد که احساس خشم، خشونت، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی در روابط زوجین حاکم می شود و به شکل حالات تخریب گر و ویران گر بروز می کند (یونگ و لانگ، 1998).
از دیدگاه کاهن (1996) و به نقل از مارکمن (1998) هرجا عدم توافق، تفاوت یا ناسازگاری بین همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود میآید. فاورز و السون (1997) نیز زوجین متعارض را ناراضی از عادات و شخصیت همسر و دارای مشکل ارتباطی در حوزههای گوناگون میدانند .از نظر گلاسر (2000؛ به نقل از قربانی، 1384) تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خود محوری، اختلاف در خواسته ها، طرحواره های رفتاری و رفتار غیر مسؤولانه نسبت به ارتباطات زناشویی و ازدواج است (شارف، 1996، گلاسر، 2000، فرحبخش، 1383).
در ارتباط بین افراد، تعارض وقتی بروز میکند که فرد بین اهداف، نیازها، یا امیال شخصی خودش و اهداف، نیازها و امیال شخصی طرف مقابلش ناهمسازی و ناهمخوانی میبیند (پریوت و روبین ، 1997؛ به نقل از وانگ ، 2006).
از دیدگاه سکستون (1996؛ قربانی، 1384) تعارض هنگامی رخ می دهد که چیزی، رضایت را برای شخص فراهم کرده، در حالی که همان چیز، برای دیگری محرومیت را به دنبال آورد. رایس (2003)، دو نوع تعارض در روابط زناشویی مطرح می کند: تعارض سازنده و تعارض مخرب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسأله بوده و در آن نزدیکی، احترام مثبت و اعتماد به یکدیگر وجود دارد و هیجان منفی کمتری بین زوجین وجود دارد. در تعارض مخرب زوجین، " خود " همدیگر را به جای مسأله مورد حمله قرار می دهند. در این تعارض از طریق سرزنش و انتقاد، هر یک سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود درآورده و اظهار نظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار می برند که در این حالت ارتباط درستی بین آن ها برقرار نمی شود. در این نوع ارتباط بحث و مجادله های بیهوده و مخرب، بی اعتمادی، بی احترامی، توهین، خصومت، دشمنی و دشنام مشاهده می گردد. بنابراین می توان گفت تعارض زناشویی عبارت است از نوعی ارتباط زناشویی که در آن رفتار های خصومت آمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک عقیده دارند که "همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او می گردد" (فرحبخش، 1383). از لحاظ روانی، اکثر افراد وجود تعارض در روابط زناشویی را بی نهایت تنش زا تجربه می کنند (هالفورد، 2001). پژوهش ها نشان میدهد زوجین متعارض کمترین میزان رضایت مندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان میدهند (فاورز و السون، 1997). تعارض زناشویی با پدیده خشونت نیز مرتبط است. خشونت فیزیکی در بین حدود 30 درصد از زوجین در ایالات متحده اتفاق می افتد و منجر به صدمات جسمی در 10 درصد از زوجین می شود (فینچام، 2003).
بطور کلی تعارض در هر رابطه نزدیکی، اجتناب ناپذیر است. بعضی از زوجین تعارض خود را به شکل باز و مستقیم و بعضی دیگر تعارض شان را انکار و سرکوب می کنند و به شکل پنهانی بروز می دهند. تعارض به طور طبیعی در تمام زمینههای شغلی، تحصیلی، خانوادگی، ازدواج و در سطح فردی و جمعی روی میدهد. روابط خانوادگی فشردهترین موقعیت برای تعارضات بین فردی است. روابط عاطفی و عاشقانه زمینه را برای محک زدن جدی مهارتهای آموخته شده برای زندگی مهیا میکنند. به طورکلی، طراوت و سلامت خانواده تا اندازهای به میزان تعارض در خانواده و نوع تعارضی که تجربه میکنند، بستگی دارد. تعارض می تواند به رشد رابطه کمک کند و یا به آن آسیب برساند، این امر بسته به این است که تعارض چگونه حل و فصل شود. تعارض بین اعضای خانواده به وحدت و یگانگی آن خانواده لطمه می زند. شدت تعارض موجب بروز نفاق، پرخاشگری و ستیزه جویی و سرانجام اضمحلال و زوال خانواده می گردد، تعارضات در خانواده اغلب منجر به استرس میشود، میتواند پیش بینی کننده شروع افسردگی، اضطراب و بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی باشد (اورهوسلر و آدامز، 1997).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 64 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش اعتماد به نفس
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
اعتماد به نفس عبارتست از احساس ارزشمند بودن، این حس از مجموع افکار، احساسات و عواطف فرد در طول زندگی ناشی می شود (بین و کلمز، 2005،ص26). اعتماد به نفس افراد در هر جامعه ای به طور مستقیم به سیستم و قوانین اجتماعی بر می گردد و فرهنگی که در خانواده رسوخ و فرد در آن رشد کرده است. بدون شک اولین نهادی که اعتماد به نفس فرد را بالا می برد، خانواده و والدین هستند (اقلیما، 1391). اعتماد به نفس داشتن، یعنی باور قلبی به این که فرد توانایی انجام هر کاری را که بخواهد دارد، این احساس زاییدۀ تعهد هر انسان نسبت به خودش است و باور شخصی فرد را به عنوان یک انسان نشان می دهد. اعتماد به نفس پایه و اساس یک شخصیت شاد است و باعث می شود که فرد نسبت به توانایی ها و محدودیت های خود شناخت داشته باشد و در اثر کنترل افکار و احساسات، سازش و تمدد اعصاب برای وی به وجود می آید. احساس ارزشمندی از توانایی های خود عزت نفس نامیده می شود، بطور کلی ارزیابی هایی که فرد از خود می کند عزت نفس او را تشکیل می دهد. همچنین عزت نفس درجه تصویب، تأیید و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود احساس می کند (بیابان گرد، 1382).
2-2-2-2- عزت نفس از دیدگاه های مختلف :
2-2-2-2-1- عزت نفس از دیدگاه مازلو
عزت نفس در سلسله نیاز های مازلو در ردیف چهارم هرم قرار دارد. برآورده شدن نیاز به عزت نفس به شخص اجازه می دهد تا نسبت به قابلیت، ارزشمندی و کارآمدی خود احساس اطمینان کند. عزت نفس از نظر مازلو زمانی پدیدار می گردد که فرد احساس کند مورد محبت قرار گرفته و از احساس تعلق برخوردار شده است. مازلو اشاره می کند که عزت نفس، اگر قرار است اصالت داشته باشد باید بر ارزیابی واقع گرایانه توانایی ها و شایستگی های شخص و بر احترام واقعاً درخور از سوی دیگران باشد. پژوهش در زمینه عزت نفس، دیدگاه مازلو را در این مورد که اشخاص با عزت نفس قوی دارای احساس قوی تری از خود ارزشمندی، اعتماد به نفس و کفایت هستند و شایسته تر و کاراتر از افرادی با عزت نفس ضعیف هستند، تأیید می کند. اشخاصی که از نظر عزت نفس قوی هستند، ظاهراً در بسیاری از موقعیت ها بهتر عمل می کنند (شولتس، 1984).
2-2-2-2-2- عزت نفس از دیدگاه راجرز
به نظر راجرز و سایر نظریه پردازان، خود شکوفایی عزت نفس بالا، جنبه مهمی از خودپنداره است و با سازگاری فرد ارتباط دارد. به گفته آنها، افراد برخوردار از کارکرد آرمانی، خود را با تمام نقاط قوت و ضعف می پذیرند. البته این دیدگاه ممکن است بعضی را دچار سوء تفاهم کرده و عزت نفس مفرط ایجاد کند که ممکن است به غرور منجر شود. پژوهش ها، باور راجرز را در این مورد که رفتار والدین می تواند خودانگاره کودک را تحت تأثیر قرار دهد، تأیید می کند. والدینی که روابط خوبی با یکدیگر دارند و درجه پذیرش بالایی نسبت به فرزندان خود دارند و روش های فرزند پروری دموکراتیک اتخاذ می کنند، عزت نفس بالاتر و امنیت هیجانی بیشتر در کودک ایجاد می کنند تا والدینی که با یکدیگر دچار تعارض هستند و همچنین ناپذیرا بوده و روشهای تربیتی استبدادی به کار می گیرند (بالدوین، 1998، به نقل از هوشمندی، 1388).
2-2-2-2-3- عزت نفس از دیدگاه آلفرد آدلر
مباحثی از روانشناسی که اختصاصاً به عزت نفس می پردازد و آنرا به عنوان یک متغیر بانفوذ و با اهمیت عنوان می نماید، نظریه شخصیتی است که آدلر ارائه نموده است. آدلر اگرچه کاربرد عزت نفس را در درمان و بسط و توضیح نظریه خود به کار می گیرد، اما به وضوح اهمیت عزت نفس را دریافت نموده است. یکی از کمک های معنوی آدلر به روانشناسی، مفهومی است که او از عقده حقارت به دست داده است. عقده حقارت و تلاش در راه تفوق و برتری، نقطه شروع "شیوه زندگی" است. شکل گیری احساس کهتری بوجود آورنده انگیزه ای می شود که سرچشمه رفتار و کردارهایی است که از تسلیم تا شورش، کم رویی و پس رفتن تا استیلاء، شرارت تا اطاعت و از رخوت به عدم اراده تا اراده آهنین و غیره طبقه بندی می شود.
علل کهتری آدلر را می توان اجمالاً به سه دسته تقسیم کرد:
محیط: محیط خانه عامل اصلی است که موجب احساس کهتری می شود. محیط ناآرام خانه، مقایسه های نادرست، تحقیر کردن، دامن زدن به رقابت ها، همگی از عواملی هستند که موجب ایجاد احساس کهتری می شوند.
کهتری واقعی بدنی یا روانی: کودکانی که نقایص جسمانی و بدنی دارند و از معلولیت ها رنج می برند، مورد ناراحتی والدین و تحقیر همسالان واقع می شوند که به احساس کهتری منجر می گردد.
محرومیت از محبت و به خود رها شدگی؛ آدلر تأکید فراوان به این جنبه می نماید که بیانگر اهمیت و نقش عامل نخستین (محیط) است. محبت مادران، به عنوان پشتوانه امنیت و جلب اعتماد فرزندان می باشد. فرزندان محروم از این محبت، به احساس کهتری دست می یابند.
آدلر سه منبع عمده را که عزت نفس را کاهش می دهد بیان می کند:
حقارت عضوی: با پدید آمدن نقص عضوی و احساس کهتری حاصل از آن عزت نفس را تحت تأثیر قرار داده و آدلر با گسترش این مفهوم اصطلاح عقده حقارت را در رابطه با احساس بی کفایتی که هر کس با آن زاده می شود و باید به آن تسلط یابد را عنوان می کند.
احساس حقارت: تجربه و پیامد این حقارت که در بردارنده احساس اتکایی و انتظار حمایت دیگران است، به نوعی پرخاشگری منجر می شود.
نازپروردگی: به نظر آدلر کودکان نازپرورده نیز دست خوش احساس کهتری می شوند. چرا که آنها مستبد و خود رأی و از نظر اجتماعی پرورش نیافته و ارزش ها و خواسته های غیر واقعی دارند. آدلر در مورد درمان و افزایش عزت نفس افراد این طور اظهار نظر می کند که احساس حقارت جهد و کوششی است برای غلبه بر نواقص و از طریق مکانیسم جبران صورت می گیرد و هدف عمده درمان را از بین بردن یأس و ناامیدی در افراد و دادن شهامت و توان و جسارت جهت برتری و تسلط بر نواقص می داند (بالدوین، 1998، به نقل از هوشمندی، 1388).
2-2-2-2-4- عزت نفس از دیدگاه کوپراسمیت
کوپراسمیت عزت نفس را ارزشیابی فرد درباره خود و یا قضاوت شخص در مورد ارزش خود می داند. وی چهار عامل اسنادی را برای رشد عزت نفس بیان می کند:
نخستین و مقدم بر تمام عوامل، میزان احترام، پذیرش و علاقه مندی که یک فرد دریافت میکند. دومین عامل اسنادی عزت نفس، تاریخ و تجارب موفقیت هایمان در زندگی می باشد و به طور کلی موفقیت و مقامی که در محیط داریم می باشد. سومین عامل، ارزش ها و انتظاراتی که بر این مبنا تجارب را مورد تفسیر قرار می دهیم. چهارمین عامل روش پاسخ دهی فردی نسبت به آن موقعیت هایی می باشد که به نحوه قضاوت و ارزیابی، حساسیت عاطفی، نگرش و روش عکس العمل فرد بستگی دارد. مثلاً دو فرد از یک موقعیت اضطراب آور دو برداشت متفاوت دارند. افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند و اطمینان و تأیید درونی دارند، نحوه قضاوتشان به وضوح متفاوت از افرادی است که عزت نفس پایین دارند. کوپر اسمیت در جایی از عوامل چهار گانه فوق به عنوان موقعیت ها، حمایت ها، ارزش ها و انتظارات یاد می کند. به طور کلی از یافته های کوپراسمیت چنین نتیجه گیری میشود که افراد با عزت نفس بالا به خود اعتماد و اطمینان لازم دارند، برای حل مشکلات راه حل مناسبی می یابند، نگرش مثبت نسبت به خود دارند احساس ارزش می کنند، در بحث ها و فعالیت های گروهی بیشتر شرکت می کنند. برعکس، اشخاصی که از عزت نفس پایینی برخوردارند به خود اطمینان کمتری دارند و دریافت و درک از خودشان غنی یافته نیست، آنها در بحث های گروهی به جای فعالیت کردن ترجیح می دهند گوش دهند و تماشاگر باشند (بالدوین، 1998، به نقل از هوشمندی، 1388).
. Bin & kelmez
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 33 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش مهارت ابراز وجود
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ابراز وجود کردن، پروریی کردن نیست، حق دیگران را ضایع کردن نیست، پرخاشگری و زورگویی هم نیست بلکه عبارت است از: ابراز عقیدهها، احساسات، وافکار، به صورت شایسته به گونهای که به هیچ کس بی احترامی روا نداریم وحق کسی را نیز ضایع نکنیم. به عنوان پایه آموزش مهارتهای جرات ورزی و ابراز وجود باید این فرض را در ذهنتان داشته باشید که تمام انسانها از حقوق یکسان و برابر برخودارند و باید ضمن حفظ ادب و رعایت حقوق دیگران، نظر خود را ابراز کنند و به حقوق خود دست یابند. (بهرامی، 1389).
مداخلات روانشناختی (جرات ورزی)
ذات زندگی اجتماعی، زیستن در کنار دیگران و معاشرت با مردم است. آنچه زندگی آدمی را شکل میدهد روابط میان انسانها است؛ روابط میان من وشما با آنها که میشناسیم یا نمیشناسیم. از اعضای یک خانواده کوچک بگیرید تا اعضای جامعۀ جهانی. در روابط بین فرد، نوعی داد وستد روانی مستمر شکل میگیرد. در اداره ای به انتظار ورود به اتاق رئیس هستید. مدتی را صرف کردهاید تا نوبت شما شده است. یک نفر از راه میرسد و بامنشی رئیس احوالپرسی گرمی میکند و منشی او را به داخل اتاق رئیس راهنمایی میکند شما دلتان میخواهد اعتراض کنید و بگویید نوبت شماست و شما یک ساعت منتظر ماندهاید اما همچنان ساکت میمانید. چرا؟ آیا جواب این سوال آن است که شما فردی هستید مبادی آداب یا آدمی هستید صبور؟ با شخصیت؟ موقر؟ بی قید؟ کدام یک؟ آیا این سکوت را به حساب مناعت طبع خود میگذارید یا برعکس، از این سکوت خود بیزارید ولی نمیدانید چه بکنید؟ ابراز وجود کردن یا جرات مندی یکی از خصیصههای مهم برای هر انسانی باشخصیت سالم است. لازم نیست و نباید نوبت دیگران را غصب کنید ولی قطعاً لازم است از نوبت خود دفاع کنید. اهمیت دادن به خود و افزایش اعتماد به نفس: اساس اهمیت دادن به خود یک آرزوست – آرزوی بهبود رفتارتان باخود؛ کاهش استرس زندگیتان؛ وتقویت شخصیتتان. ممکن است احساس کنید که این نیاز شدیدی است که از اعماق وجودتان برمی خیزد ممکن هم هست از گوش فرا دادن به آرزوهایتان و تصمیم به اهمیت دادن به خود، ترس داشته باشید؛ زیرا تبدیل آن به بخشی از زندگیتان مستلزم تغییر است. هنگامی که از آرزویتان در مورد اهمیت دادن به خود، واقف شدید، هرگز بازنگردید. در ابتدا انکار کننده سعی دردفن آن داشته باشد. آرزویتان باقی خواهد ماند و تا زمانی که به آن گوش ندهید، به سر و صداهای خود ادامه خواهد داد. بخشی از وجودتان (آن بخش معتبر وجودتان) میداند که اهمیت دادن به خود منفعتهایی فراتر از احساس سلامت؛ داشتن انرژی بیش تر؛ و دنبال کردن یک زندگی پر معنا دارد. هنگامی که به خود اهمیت بیش تری می دهیدوطبعاً طرز برخوردتان تغییر پیدا میکند، روابطتان بهبود مییابند وکم تر احساس تنهایی میکنید؛ در ضمن استرستان کاهش مییابد و مسائل پیش پا افتاده، کم تر خاطرتان را آزرده میکند. به علاوه در زندگیتان از وفور نعمت بهرمند خواهید شد. اگر واقعاً خواهان افزایش اعتماد به نفس و تقویت شخصیت خویش هستید، پذیرفتن مسئله ای اهمیت دادن به خود به عنوان یک تکلیف بایسته است. نتیجهی کلی این است که جهت حفظ منافعی که با افزایش اعتماد به نفستان کسب کردهاید، باید رفتاری در پیش گیرید که نشان میدهد به خود اهمیت میدهید. روش برخورد ما با مسائل، حاصل عقاید درونی و نظام ارزیابی ماست. برخوردی که بیانگر اهمیتی است که به خود میدهید، اعتقادی است حاکی از این که اهمیت دادن به خود باید در طول آن چه از زندگیتان باقی است، به عنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته شود_ با این مزیت که زندگیتان با آسودگی بیش تری پیش میرود. شما با گذشت روزها تنها به زندگی خود ادامه نمیدهید؛ بلکه روز به روز شدن پیدا میکنید. درک اعتقاداتتان در رابطه بامسئله ی اهمیت دادن به خود به تشخیص موانعی که ممکن است برسر راه رسیدن به این نوع برخورد قرار گیرند، به شما کمک خواهد کرد.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش سلامت معنوی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ما مخلوقاتی هستیم که در این دنیا خود را غریب، سرگردان و پا در هوا احساس میکنیم و به دنبال این هستیم که معنایی از اتفاقات این جهان به خود عرضه کنیم تا خود را از غربت نجات دهیم و اتصال خود را به مبدایی نشان دهیم تا بتوانیم خود را از تنهایی رها کنیم...
دوست داریم که بدانیم کجا هستیم؛ از کجا آمدهایم و به کجا میرویم و منزلگاه واقعی ما کجاست... قرابت اینگونه سخنان روان تحلیلگران جدید با اشعار بسیاری از بزرگان ما مانند مولانا، حافظ و... ضمن سندیت بخشیدن بر فطری و جهان شمول بودن این سوالات، اهمیت معنویت و نیازهای معنوی را به ذهن متبادر میکند.
نیازهای معنوی به عنوان یکی از عمیقترین نیازهای بشر از نیازهایی است که شناسایی و تامین آن در ارتقای سلامت و توسعه پاسخ به بیماری، جایگاه ویژه ای دارد. استال وود و استول (۱۹۷۵) نیازهای معنوی را چنین تعریف میکنند: «هر عاملی که برای ایجاد یا ابقای ارتباط پویای فرد با خداوند (که توسط آن فرد تعریف میشود) و خارج از این رابطه، برای تجربه بخشودن، عشق، امید، اعتماد، معنا و هدف در زندگی ضروری است.»
امروزه، شناسایی نیازهای معنوی اهمیت خاصی پیدا کرده است. برای مثال جورج گالوپ، ریاست موسسه بین المللی جورج گالوپ با بهره گیری از تحقیقات معنوی و مذهبی متنوع و بسیار به شناسایی ۶ نیاز معنوی پایه و بنیادی مردم آمریکا در زمان حاضر پرداخته است:
۱- نیاز به اینکه معتقد باشند زندگی معنا دار است و هدفی دارد.
۲- نیاز به داشتن حس اجتماعی و ارتباطات عمیق تر.
۳- نیاز به قدردانی شدن و مورد احترام واقع شدن.
۴- نیاز به گوش داده شدن و شنیدن.
۵ -نیاز به این احساس که ایمانشان در حال رشد است.
۶- نیاز به کمک عملی در توسعه ایمانی کارآمد.
2-3-1- شناسایی راهکار مناسب در تبیین سلامت معنوی
کمیسیون الحاقی اعتباری سازمان مراقبت سلامت (JCAHO) نیز بر لزوم اعمالی که شناخت و تامین نیازهای معنوی و مذهبی بیماران را فراهم میکند تاکید کرده است (ونس، ۲۰۰۱). با این تفاسیر چنین به نظر میرسد که پرداختن به معنویت بدون بذل توجه کافی به مسایل زیربنایی تر آن مانند شناسایی نیازهای معنوی ما را به سرمنزل مقصود که سلامت معنوی است، نخواهد رسانید. از این رو پژوهشگران متعددی به شناسایی و طبقه بندی مولفه هایی که در زمره نیازهای معنوی قرار میگیرند پرداختهاند.
این مولفه ها عبارتاند از:
- نیاز به معنا و هدف
- نیاز به عشق و وابستگی
- نیاز به بخشودن
- نیاز به منبع امید و قدرت
- نیاز به آفرینندگی و خلاقیت
- نیاز به اعتماد
- نیاز به ابراز باورها و ارزشهای فردی
- نیاز به فعالیتهای معنوی
- نیاز به بیان باور فرد به خدا
در اینجا باید توجه داشت که معنویت و نیازهای معنوی با اعمال و باورهای پذیرفته شده یک فرهنگ خاص بیان شده و شکل میگیرد. برای مثال در جامعه ما معنویت اغلب توسط یک چارچوب مذهب، برانگیخته شده یا توسعه یافته است که بالطبع به دنبال آن نیازهای معنوی ما نیز تحت تاثیر این آموزهها و اید ئولوژی ها قرار میگیرد. با وجود این و با وجود جایگاه معنویت و مذهب به خصوص در زمان بحران مانند تشخیص و درمان بیماریهای مزمن یا کنارآمدن با مشکلات در فرهنگ ایرانی اغلب به طبقه بندیهایی از نیازهای معنوی استناد میکنیم که بر اساس پژوهشهایی با محوریت رویکردهای یهودی – مسیحی به معنویت بنا نهاده شدهاند. این مطلب به معنای نادیده گرفتن اهمیت این طبقه بندیها نیست بلکه مقصود آن است که پذیرش این طبقه بندیها به عنوان نیازهایی فطری و جهان؟ شمول نباید باعث نادیده انگاشتن آثار ناشی از خلأ شناسایی این نیازها در زمینه فرهنگ بومی ما شود.
2-3-2- شناخت نیازهای معنوی در بیماران
انسان میتواند به وسیله جستجوی معنا در همه تجارب زندگی برانگیخته شود اما در تجربه بیماری و رنج و درد، معنا و معنویت جایگاه برجسته تری در زندگی بیشتر انسانها پیدا میکنند. امروزه، مسایل مربوط به معنا و معنویت به عنوان مولفه هایی ضروری در تجربه بیماریهای مزمن به گونه ای که میتواند به طور جدی نگاه افراد را نسبت به خود، بیماری و آینده تحت تاثیر قرار دهد موردپذیرش قرار گرفته است. از این رو پرداختن به نیازهای معنوی این افراد و اولویت بندی آنها از اهمیتی مضاعف برخوردار است. در اینجا این وظیفه متخصصان سلامت است که با تامین نیازهای معنوی افراد به آنها کمک کنند تا درزمان بحران مانند پذیرش تشخیص پایانی، فقدان فرد مورد علاقه یا سازگاری با زندگی همراه با ناتوانی دائم به حسی از معنا دست یابند. برای نیل به این هدف، برخورداری از برخی مهارتها در متخصصان امر ضروری است:
- آگاهی از ارزشهای معنوی و مذهبی خود و چگونگی تاثیر آن بر افراد دارای رسوم معنوی گوناگون.
- برقراری رابطه تفاهم آمیز و همراه با احترام با افراد دارای باورهای معنوی متفاوت از خود.
- آگاهی از تاثیر باورهای معنوی شخصی خود بر قضاوتهای بالینی.
- حساسیت نسبت به باورها و رسوم معنوی و مذهبی مراجعان.
- تلاش برای درک جهان بینی و باورهای معنوی بی همتای فرد و اجتناب از ایجاد پیش فرضهایی درباره فرد تنها بر اساس وابستگی مذهبی او.
- آگاهی از چگونگی فائق آمدن بر تعارضهایی که در طی درمان، در ارزشها و باورها ایجاد میشوند.
- تلاش برای آگاهی از منابع معنوی در زندگی مراجع و ترغیب او برای به کارگیری این منابع به منظور کنارآمدن، بهبود و تغییر.
چطور معنویت بر سلامت خانواده اثر میگذارد؟ بررسیهای پزشکی اخیر بیانگر آن است که افراد با معنویت رفتار خود تخریبگرانه کمتری (مانند خودکشی، سیگار کشیدن ومصرف مواد مخدر) از خود بروز میدهند، استرس کمتری دارند و رضایت کلیشان از زندگی بیشتر است.
اغلب پژوهشهایی که معنویت را با سلامت جسمی ارتباط دادهاند بروی افراد سالمند انجام شدهاند؛ اما این دادهها بارقهای از پیوند احتمالی زندگی همراه با معنویت و سلامت افراد در همه سنین هستند.
با وجودی که نشان داده شده است که معنویت افسردگی را کاهش میدهد، فشار خون را بهبود میبخشد، دستگاه ایمنی را تقویت میکند، اما همچنین باید در نظر داشته باشید که عقاید مذهبی مانع از مراقبتهای پزشکی از کودکان نشود.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش جهت گیری مذهبی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
طی سالیان طولانی برخی اندیشمندان مذهب را عامل عقبماندگی جوامع تلقی میکردند، اما در گذر زمان مشخص شد که نه تنها مذهب الهی عامل عقبماندگی نیست بلکه میتواند عامل پیشرفت جوامع نیز باشد. در این زمینه و با این ادعا این پرسش مطرح میشود که آیا مذهب میتواند بهعنوان یک عامل محرک مانند سرمایه فیزیکی بر توسعه و حتی تولید, توزیع و مصرف اثر مثبت داشته باشد؟ در اینجا سعی شده است مذهب از بعد اثرگذاری بر این عوامل و پدیدهها به عنوان سرمایه مذهبی تعریف شود. در اینجا یادآور میشویم که منظور ما از مذهب، انحرافهای ایجاد شده در بعضی مقاطع زمانی برای بهرهبرداری سیاسی, استحکام حکومت و یا خام کردن مردم جامعه همچون دوران پس از اوجگیری حکومت عباسیان و پس از آن عثمانیها و یا صفویان و چرخش مسیر تبلیغات آموزههای مذهبی به سمت حفظ منافع حاکمان نیست, بلکه مذهبی واقعی و خالص که همراه آموزههای پیشبرنده در جامعه مطرح است.
2-4-1- سرمایه مذهبی
در ابتدای این بحث این نکته را یادآور میشویم که منظور ما از مذهب, تحریفهای موجود در مذاهب و یا انحرافهای ایجاد شده در بعضی مقاطع زمانی برای بهرهبرداری سیاسی, استحکام حکومت و یا خام کردن مردم جامعه همچون دوران پس از اوجگیری حکومت عباسیان و پس از آن عثمانیها و یا صفویان و چرخش مسیر تبلیغات آموزههای مذهبی به سمت حفظ منافع حاکمان نیست, بلکه مذهبی که همراه آموزههای پیشبرنده در جامعه (مانند صدر اسلام و حتی چند قرن اول اسلام) مطرح است. بر این اساس سرمایه مذهبی به مجموعه نهادها, عملکردها، تجربهها، اعتقادات، باورها، ارزشها، دانش، قوانین و مقررات، نمادها و واقعیتهای محیطی فیزیکی و غیر فیزیکی و مانند آن در جامعه میگوییم که از وجود مذهب و ایمان مذهبی نشأت گرفته باشد. سرمایه مذهبی را به دو بخش سرمایه مذهبی فردی و سرمایه مذهبی اجتماعی تفکیک میکنیم. سرمایه مذهبی در این قالب تعریف و تشریح مناسبتری پیدا میکند. سرمایه مذهبی فردی: به مجموعه مذهب انتخابی و اعتقادات، باورها، دانش، تجربهها، ارزشها و عادتهای حاصل از ایمان مذهبی و یا درباره مذهب نزد فرد، سرمایه مذهبی فردی میگوییم. به عبارت دیگر به عناصر مذهبی شکلدهنده و ساختار بخش رفتارهای فرد، سرمایه مذهبی فردی میگوییم که این عناصر بهطور خلاصه عبارتاند از: کیفیت مذهب انتخابی فرد، اعتقادات، باورها، دانش، هنجارها، تجربهها و عادتهای مذهبی فردی. در اثرگذاری این سرمایه، نقش اساسی را عمق و گستردگی هریک از عناصر شکلدهنده آن ایفا میکنند که محور و پایه این عمق, ایمان مذهبی فرد است. پس از بیان سرمایه مذهبی اجتماعی به این موضوع اشاره میکنیم. سرمایه مذهبی اجتماعی: به مجموعه نهادها، عملکردها، قوانین و مقررات، ارزشها، اعتقادات، باورها، هنجارها، دانش، نمادها و سمبلهای برخواسته و شکلدهنده ساختار مذهبی جامعه، سرمایه مذهبی اجتماعی میگوییم. به عبارت دیگر میتوان گفت مجموعه عناصر شکلدهنده ساختار مذهبی هر جامعه, سرمایه مذهبی آن جامعه است که این عناصر عبارتاند از:
کیفیت مذهب حاکم در جامعه (اصول اعتقادی و قوت، دقت و صحت آن).
نهادهای مذهبی جامعه.
عملکردهای مذهبی نهادهای اجتماعی.
قوانین و مقررات مذهبی حاکم در جامعه.
اعتقادات، باورها، ارزشها و هنجارهای مذهبی جامعه.
دانش و مهارتهای مذهبی جامعه.
فضاها، نمادها و سمبلهای مذهبی جامعه.
و مانند اینها.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 532 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
پیشینه ومبانی نظری تحقیق صنعت
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
واژه صنعت از ریشه کلمه "صنع" به معنی ساختن یا آفریدن می باشد، منظور از ساخت ایجاد دگرگونی در نمود و شکل ظاهری یا دگرگونی در ترکیب و چگونگی جسم یا موادی است که نیازمندی انسان را برآورده نکرده و آدمی تنها به مدد تغییر شکل یا ترکیب می تواند از آنها به مثابه برآورنده نیازهای خود استفاده نمایند. (خاتمی، 1389، ص 12)
صنعت در زبان انگلیسی معادل واژه Industry است که از واژه لاتین Industria گرفته شده و به معنی بازرگانی یا ساخت و ساخت به طور کلی است. (فریدونی، پژوهشکده باقرالعلوم)
انقلاب صنعتی در عصر حاضر در بسیاری از صنایع اقتصادی، کشاورزی، نظامی و ... بروز پیدا کرده است و گستره آن جهانی شده است.(عبدیانی، پژوهشکده باقرالعلوم)
صنعتی شدن، تجهیز شهر و یا منطقه از نظر صنعتی است، در سطح یک کشور به معنای گذشتن از یک مرحله فرایندهای زراعی است که تا پیدایی فرایند صنعت اساسی شناخته می شود و دستیابی به فعالیتهای صنعتی یعنی مجموعه فنون و حرفی که مواد اولیه را در جهت انطباق با نیازهای انسانی مورد استفاده قرار می دهند.(فریدونی، پژوهشکده باقرالعلوم)
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر اینکه مصرف کننده غالب این صنایع است خود در تولید صنایع کارامد و تکنولوژی پیشرفته نقش داشته است.(عبدیانی، پژوهشکده باقرالعلوم)
ویژگی اصلی صنعتی شدن تولید به روش ماشینی است که پایه رشد فرایند توان تولید بهره وری و نیز تخصصی شدن اقتصاد در همه ابعاد به شمار می رود جامعه ای را صنعتی می خوانند که نه تنها در آن فعالیتهای مرتبط با صنعت در تمامی شاخه هایش فعالیت های غالب به شمار می روند، بلکه اکثر افراد با روحیه عقلانی و احراز کارایی صنعتی به کار بپردازند و نهادها نیز به چنین شیوه ای اداره شوند. (ساروخانی به نقل از فریدونی، پژوهشکده باقرالعلوم)
ایران به عنوان کشوری که در آن چرخه های صنعت به سرعت در حال چرخیدن است از نظر صنایعی مثل هسته ای یا نانو تکنولوژی جزو برترینهای جهان به شمار می رود. مزایایی که کشور ایران برای صنعتی شدن دارد شامل موارد زیر است:
1- وجود منابع طبیعی فراوان و عظیم در کشور (مانند نفت و گاز و ...)
2- تجربه نسبتاً طولانی مدت حرکت در جهت صنعتی شدن در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه (عبدیانی، پژوهشکده باقرالعلوم)
3- وجود نیروهای انسانی جوان متخصص و پر انرژی جهت ارائه ایده هایی نو
یکی از مزایای مهم صنعتی شدن برای هر کشوری تاثیر گزاری آن بر امنیت کشور است در دیدگاه کلاسیک امنیت همیشه از برون مورد تهدید قرار می گرفته است این تهدیدات در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ظاهر می شود تضادها و گسل های قومی، رقابت های ملی درون یک کشور در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نشان داده است که برای امنیت ملی عامل داخلی به مراتب تهدید کننده تر از دشمن خارجی بوده است، هرگونه وابستگی اقتصادی و صنعتی به بیگانگان به شکنندگی امنیت کمک می کند زیرا وابستگی نیازمند سرسپردگی و تبعیت از دیگران و به نوعی خود فروشی است که نتیجه آن تسلط اجنوی است بر مصالح و اداره ملی؛ صنعت بر امنیت داخلی نیز موثر است امنیت ذهنی و آرامش فکری مردم منوط به آن است که افراد بدون دغدغه کالا و اجناس با کیفیت یا خدمات پس از فروش ارزان، متنوع و به اندازه کافی و مورد نیاز خود را در هر زمان و مکان خریداری نمایند. (خلیفه و فرخی، 1389، ص5)
با این تفاسیر وجود و گسترش صنعت برای هر کشوری از گام های اساسی توسعه به شمار آمده و برای پیشرفت هر کشوری ضروری است. وجود صنعت در هر کشور علاوه بر بعد اقتصادی در ابعاد فرهنگی و اجتمایی نیز می تواند موجب آرامش روحی و جسمی افراد آن جامعه گردد.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
پیشینه ومبانی نظری سبک های مقابله
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
از اوایل دهه 1970 بسیاری از محققان به مطالعه پاسخهای هوشیار در شرایط تنیدگی زای بیرونی که افراد در برابر موقعیتهای منفی و بحرانی از خود نشان میدهند، علاقمند شدند (قریشیراد، 1389).
به طوری که مقابله یکی از متغیرهایی است که به صورت گسترده در چارچوب روان شناسی سلامت مورد مطالعه قرار گرفته است (هابفول، شوارزر و چون، 1998؛ به نقل از غضنفری و قدمپور، 1387). لازاروس و فولکمن (1984) معتقدند که مقابله عبارت است از مجموعه کوششهای شناختی و رفتاری برای غلبه بر مطالبات بیرونی و درونی که به نظر فرد انرژیبر و فراتر از منابع موجود او است.
شناسایی شکلهای موثر مقابله به عنوان متغیر واسطهای در رابطه استرس- بیماری، خط مقدم پژوهشها را در این حوزه به خود اختصاص داده است (سامرفیلد، 2000؛ به نقل از غضنفری و قدمپور، 1387). به طور کلی سبکهای مقابلهای به تلاشهای شناختی و رفتاری برای جلوگیری، مدیریت و کاهش تنیدگی اطلاق میشود (پنتلی و توماکا، 2002؛ به نقل از ضیغمی و پوربهاءالدینی زرندی، 1390).
از دیدگاه لازاروس و فولکمن مقابله عبارت است از: تلاشهای فکری، هیجانی، رفتاری فرد که هنگام روبهرو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته میشود (لازاروس و فولکمن، 1960). بر اساس بررسیها موقعی که با استرس و شرایط بحرانی رو به رو میشویم روش مقابلهمان را از یک فهرست بزرگتر و گوناگون انتخاب میکنیم گر چه فهرست بزرگی از روشهای مقابلهای داریم لیکن اغلب به تعدادی از راهبردهای مقابله پیش از سایر راهبردها اعتماد میکنیم و راهبردهایی را مورد استفاده قرار میدهیم که ما را با موقعیتهای آسیبزا سازگار نماید با این همه روش مقابله با استرس مقداری پایداری در موقعیتهای گوناگون نشان میدهند (لیویدووتین، 1997؛ به نقل از زارع، 1383). لذا یکی از موارد شایان توجه نقش تفاوتهای فردی در فرایند مقابله است هر یک از ما سبک مشخصی برای مقابله با مشکلاتمان داریم و موقعی که عنوان میکنیم شخصی بامشکلاتش مقابله میکند به طور حتمی بیان مینمائیم که وی آنها را به صورت مؤثری دستکاری میکند در واقع فرایندهای مقابله ممکن است شامل دامنهای از سلامتی تا آسیب شناختی محض باشد کارلس کارور و همکارانش همبستگی میان هر روش مقابله با برخی متغیرهای شخصیتی مثل عزت نفس و اضطراب را اندازهگیری کردند آنها دریافتند که برخی الگوهای مقابلهای (روشهای مقابله فعال برنامه ریزی شده) با عزت نفس بالا و اضطراب پایین همبسته هستند. در صورتی که الگوهای رویاوریی دیگر با عزت نفس پایین و اضطراب همبستگی دارد. یافتههایی از این قبیل برای تمایز بین الگوهای مقابله با استرس بهداشتی و آنهایی که منجربه ناسازگاری میگردد را مشخص مینماید. با این حال هیچ راهبرد مقابلهای نمیتواند پیآمد موفقی را تعیین نماید. علاوه بر این ارزش سازگاری هر روش مقابلهای به موقعیت طبیعی آن بستگی دارد. به طوری که حتی راهبردهای مقابله غیرمنطقی نیز ممکن است در برخی موارد ارزش سازگاری داشته باشد (چین آوه، ایشاک و صالح، 2010).
سبک زندگی ناسالم، با تلاشهای مقابلهای در زندگی که بیشتر مربوط به ارزیابیهای شناختی و شیوه مقابلهای در قالب رفتارهای ناسالم است، ارتباط تنگاتنگ دارد. به ویژه یک رابطه معناداری با درماندگی در حل مسئله در این سبک مقابلهای وجود دارد. پس رفتار ناسالم و یک زندگی ناسالم نتیجه خلاقیت کمتر در حل مسئله و اطمینان کمتر به توانایی حل مسئله است. این گونه افراد احساس درماندگی بیشتری دارند و منبع کنترل بیرونی تر دارند و از اخلاق حرفه ای پایین تر برخوردارند زیاده طلب و احساس کنترل و مهارت کمتری را تجربه می کنند از حمایت اجتماعی و تحمل جسمی کمتری برخوردارند تحریک پذیری بیشتری دارند و اسنادهای درونی ثابت و کلی بیشتری دارند در حالی که تصور رفتار و سبک زندگی سالم کاملا متفاوت است. اینگونه افراد شیوه مقابله و ارزیابی شناختی مثبتتری دارند، احساس درماندگی کمتر، منزلت بالاتر، نمرات بالاتر در کنترل زندگی و مهارتهای زندگی و نگرش مثبت به سلامتی و ورزش، کمتر از مشکلات فرار کرده و بیشتر با آنها روبرو می شوند حمایت بیشتری دریافت میکنند و از نظر هیجانی کمتر تحریک پذیرند. بنابراین رفتار سالم، سلامتی را پیش بینی میکند و ارزیابیهای شناختی در فرایند ترس و سلامتی نقش مهمی را دارند. در نتیجه میتوان گفت سلامتی روانی و جسمانی افراد هم تحت تاثیر ارزیابی شناختی و هم شیوه مقابله ای آنان قرار دارد (کاسیدی، 2002؛ به نقل از کاکاوند و پارسامنش، 1389؛ چینآوه و همکاران، 2010). در هر صورت مقابله نقش مهم و مؤثری در سازش رفاه و سلامتی انسان دارد پژوهشهای مختلف نشان میدهد که روشهای مقابله مساله مدار از روشهای مقابله غیرمسالهمدار بر رفاه و سلامتی افراد تأثیر میگذارد (چینآوه و همکاران، 2009). در نظریه شناختی هیجانی، بیان میگردد که استرسزا بودن رویدادها، پدیدهای اساساً شخصی است و کارکرد تعامل فرد با محیط و ارزیابی او از وقایع بالقوه تهدید کننده و چالش برانگیز است (لازاروس، 1977).
leh
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 77 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش استرس شغلی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
استرس بخشی از زندگی روزمره است. استرس حالت یا فرایندی روانشناختی است که در هنگام وقوعش فرد با حوادثی مواجه میشود که آنها را نسبت به بهزیستی جسمی و روانشناختی خود تهدیدآمیز ادراک میکند. استرس از تعامل با محیط نشات میگیرد و زمانی رخ میدهد که بین فشارهای موقعیتی و منابعی که فرد در اختیار دارد ناهماهنگی وجود داشته باشد (هزاوهای، حسینی، معینی، مقیم بیگی و حمیدی، 1391).
در چند دهه اخیر و با روى آوردن تدریجى جوامع به سمت زندگى مدرن، یکى از معضلات اساسی که گریبان گیر جوامع بشری شده است پدیده استرس میباشد. با صنعتی شدن جهان استرس اهمیت ویژهای پیدا کرده و به طور گستردهاى سلامتی شاغلین را در محیط کار تحت تأثیر قرار داده است. عوامل روانی به همراه خطرات فیزیکی، شیمیایی، ارگونومیک و بیولوژیک محیط کار یکی از عوامل مخاطره آمیز اصلی در محیط های کاری محسوب میگردد و در بین عوامل روانی استرس شغلى از اهمیت ویژهای برخوردار مىباشد، به طوریکه سازمان ملل متحد در سال 1992 استرس شغلی را بیماری قرن بیستم دانست و سازمان جهانی بهداشت بر اساس شاخص بار جهانی بیماریها، به این نتیجه رسید که بیماریهای روانی به ویژه استرس، دومین علت ناتوانی تا سال 2020 خواهد بود (تانگری، 2003). در اغلب جوامع امروزی، حیات انسانی از لحاظ محیط و نحوه زندگی با آن چه در سالهای گذشته وجود داشته، تفاوت فاحشی پیدا کرده است. امروزه در اکثر نقاط جهان، به ویژه در جوامع صنعتی و در جوامعی که آشفتگی اجتماعی و اقتصادی، زندگی عادی را مختل کرده است، عوامل تنشزای اجتماعی، بیش از هر زمان دیگری شایع گردیده اند. به طوری که در عصر کنونی تنش را به عنوان طاعون سیاه میشناسند (ملازم، محمدحسینی، کریمی و زاده باقری، 1384).
استرس جزء جدایى ناپذیر در زندگی مىباشد که با توجه به فشار روانی و کیفیت انطباق فرد با آن مىتواند منجر به بیماری و یا تجربهای مثبت شود. عوامل روانی در محیط کار بر خلاف سایر عوامل زیانآور محیط کار مختص شغل خاصی نیستند و در همهی مشاغل به صور مختلف و با درجات متفاوت وجود دارند (لوی و ویگمن، 2000). همهی انسان ها در زندگی روزمره در معرض انواع فشارهای روانی و رویدادهای تنشزایی قرار میگیرند که بهداشت روانی و جسمی آنان را تهدید می کند. تنش یک وضعیت نا مطلوب تحریک عاطفی و روانی است و هنگامی فرد در آن واقع می شود که موقعیت را خطرناک یا تهدید کننده آسایش تلقی کند (اکبری، امیرآبادی زاده، پوررضا، واقعی و دستجردی، 1384).
استرس شغلی برای خیلی از کارکنان و کارگران یک مخاطره اصلی است. ظرفیتهای کاری، کیفیت پایین کارهای تجاری، اضافه کاری، روابط خشونت آمیز در محیطهای کاری و کار شیفتی فقط بخش کمی از حالتها از علل زیاد پر دغدغههای کاری است. بدن انسان به طور عادی یک واکنش طبیعی به تهدید یا درخواست مانند گریز یا جنگ، دارد که واکنش به هر کدام باعث رها کردن آدرنالین میشود. هنگامی که تهدید پایان مییابد بدن انسان میتواند به جایگاه طبیعی خودش برگردد. عامل به وجود آورندهی استرس یک رخداد یا تنظیم حالتی است باعث واکنش فشار میشود. آسیب طولانیتر واکنش بدنی مزمن است. استرس شغلی میتواند بر سلامتی شما تأثیر بگذارد. همچنین عوامل استرسزا در محیط کار میتواند از نیروی کارگری متجاوز شود که میتواند مقداری تأثیر بر روی وضعیتشان داشته باشد. کارگرانی که با ظرفیتهای بالا بیش از حد و اندازه کار کردهاند در رتبههای پایین باقی میمانند صرف نظر از تلاششان پس ظرفیت بالای کاری یک عامل به وجود آورنده استرس است. کارمندان احساس اضطراب میکنند و میزان سرعت ضربان قلبشان به این دلیل که آنها نمیتوانند ظرفیت کاریشان را کنترل کنند، بالا و پایین میرود و میتواند منجر به فرسودگی شغلی گردد. اعضای P.E.F تغییرات دراماتیک دردناکی را تجربه کردهاند. بودجه ایالت به تأخیر افتاده، کسری بودجه به وجود میآید و مذاکره در برقراری قرارداد طولانی میشود. این تغییرات محیطی را پرورش میدهد که شمار منابع استرس را به درجه بالایی میرساند و شامل گرانباری نقش و زمینهساز فرسودگی شغلی میگردد (پاول، 2003).
- Tangri
- Paul
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
تحقیق کامل امر به معروف و نهی از منکر در قرآن کریم
این تحقیق در 33 صفحه می باشد و قابل ارائه در تمام رشته های دانشگاهی می باشد.
امر به معروف و نهی از منکر در قرآن کریم
سیر امر به معروف و نهی از منکر از منظر قرآن
امر به معروف و نهی از منکر از نگاه معصومین(ع)
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی(ع)
کلید واژهها: امام علی(ع)، امر به معروف و نهی از منکر
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر؛
وجوب امر به معروف و نهی از منکر؛
شرایط و خصوصیات آمر و ناهی؛
مراتب امر به معروف و نهی از منکر؛
ترک امر به معروف و نهی از منکر؛
امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود؛
امر به معروف و نهی از منکر و جهاد؛
امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت؛
امر به معروف و نهی از منکر عامه نسبت به خاصه و حکام
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
فضیلت امر به معروف و نهی از منکر
آثار، برکات و پاداش امر به معروف و نهی از منکر:
امر به معروف و نهی از منکر معیار سنجش دیگر اعمال:
مسابقه در زمینهی امر به معروف و نهی از منکر:
وجوب امر به معروف و نهی از منکر
عامل بودن آمر و ناهی
اهل مدارا، سازش و طمع نبودن
بیتوجهی به ملامتگران
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
مراتب سهگانهی امر به معروف و نهی از منکر:
مرتبه قلبی امر به معروف و نهی از منکر
آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر:
علت ترک امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود
امر به معروف و نهی از منکر و جهاد
امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت
امر به معروف و نهی از منکر عامه نسبت به خاصه و حکام
خلاصه و نتیجه بحث
دسته بندی | پاورپوینت |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 1243 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
این پاورپوینت در 35 اسلاید به صورت کامل مقوله کسورات بیمه را توضیح داده است.
برخی از عناوین اسلاید ها:
انواع پرونده های تنظیم شده پس ازترخیص
تفاوت پرداخت هزینه در بیمه خدمات درمانی و تامین اجتماعی
دسته بندی | پرسشنامه |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 4 |
پرسشنامه راهکارهای پیشگیری از فساد مالی
دسته بندی | پرسشنامه |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 73 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
پرسشنامه فساد اداری محقق ساخته همراه با ابعاد
دسته بندی | پرسشنامه |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 203 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 7 |
دو پرسشنامه کیفیت زندگی کاری همراه با رفرنس معتبر و ادبیات
دسته بندی | ساخت و تولید |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 3638 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
شاخه home
بخش navigate
در این بخش دستورات شامل:
بخش show/hide
در این بخش دستورات شامل:
برای نمایش بخش انیمیشن بر روی دستور animation......
دسته بندی | حسابداری |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 651 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
عنوان: دانلود پاورپوینت ترازنامه و مبانی ارزشیابی (ویژه ارائه کلاسی درس تئوری های حسابداری)
فرمت: پاورپوینت (قابل ویرایش)
تعداد اسلاید: 30 اسلاید
دسته: حسابداری (ویژه ارائه کلاسی درس تئوری های حسابداری)
این فایل در زمینه "ترازنامه و مبانی ارزشیابی"می باشد که در حجم 30 اسلاید همراه با تصاویر و توضیحات کامل با فرمت پاورپوینت تهیه شده است که می تواند به عنوان سمینار(کنفرانس)در کلاس رشته حسابداری درس تئوری هایحسابداری مورد استفاده قرار گیرد. بخشهای عمده این فایل شامل موارد زیر می باشد:
دو رویکرد در ارتباط بین ترازنامه و صورت سود و زیان
ارتباط و همبستگی بین صورت سود و زیان وترازنامه
مدل حسابداری مبتنی بر وجود همبستگی بین صورت های مالی و سیستم طبقه بندی مربوطه
رویکرد درآمد فروش – هزینه
رویکرد دارایی – بدهی
رویکرد نبود همبستگی
مسائل مربوط به شناسایی واندازه گیری سه بخش اصلی ترازنامه
تعاریف دارایی ها
خاصه های کلیدی یک دارایی
شناسایی واندازه گیری دارایی ها
حسابهای دریافتنی
درایی های استهلاک پذیر
دارایی های نا مشهود
مخارج انتقالی به دوره های آتی
تعاریف بدهی ها
سه ویژگی اصلی برای بدهی ها
انواع درآمد های انتقالی به دوره های آتی
تعریف حقوق صاحبان سرمایه
طبقه بندی در ترازنامه
پاورپوینت تهیه شده بسیار کامل و قابل ویرایش بوده و به راحتی می توان قالب آن را به مورد دلخواه تغییر داد و در تهیه آن کلیه اصول نگارشی، املایی و چیدمان و جمله بندی رعایت گردیده است.
دسته بندی | حسابداری |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 595 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
عنوان: دانلود پاورپوینت گزارشهای مالی: مفاهیم سود برای گزارشگری مالی (ویژه ارائه کلاسی درس تئوری های حسابداری)
فرمت: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 33 اسلاید
دسته: حسابداری (ویژه ارائه کلاسی درس تئوری های حسابداری)
این فایل در زمینه " گزارشهای مالی: مفاهیم سود برای گزارشگری مالی" می باشد که در حجم 33 اسلاید همراه با تصاویر و توضیحات کامل با فرمت پاورپوینت تهیه شده است که می تواند به عنوان سمینار(کنفرانس)در کلاس رشته حسابداری درس تئوری هایحسابداری مورد استفاده قرار گیرد. بخشهای عمده این فایل شامل موارد زیر می باشد:
مفاهیم سود
برخی از انتقادهای وارده به سود حسابداری، در شکل سنتی آن
اهداف گزارشگری سود
مفهوم سود از دیدگاه ساختاری (قواعد و تعاریف)
روشهای اندازه گیری سود
رویکرد معاملاتی در اندازهگیری سود
انحرافی از رویکرد معاملاتی
مزایای عمده رویکرد معاملاتی
رویکرد فعالیت در اندازه گیری سود
مزایای رویکرد فعالیت
مزیت استفاده از مبنای فروش
نقاط ضعف استفاده از مبنای فروش
سود حسابداری در مقایسه با سود اقتصادی
تئوری برآورد(Estimation Theory)
مشکلات موجود در راه انطباق سود حسابداری با واقعیتهای اقتصادی
مفاهیم سود از دیدگاه رفتاری(نحوه استفاده از آن توسط استفاده کنندگان)
سود به عنوان وسیلهای برای پیشبینی
آیا اطلاع از سودهای گذشته، به پیشبینی سودهای آتی وهمچنین ارزش جاری واحد انتفاعی کمک میکند؟
تصمیمگیری مدیریت
رویکرد بازار سرمایه
چرا همبستگی بین سود حسابداری و قیمت اوراق بهادار کامل نیست؟
تحقیقات مربوط به بازار سرمایه
سود از دیدگاه رویکرد قراردادی
چه اقلامی را باید در محاسبه سود گنجانید؟
سود عملیات تکراری و عملیات غیر تکراری
ثبت های اصلاحی دوره قبل
اقلام غیر مترقبه
عملیات متوقف شده
سود متعلق به چه کسی است؟
سود ناشی از ارزش افزوده
سود خالص شرکت
سود خالص متعلق به سرمایه گذاران
سود خالص متعلق به سهامداران
سود خالص متعلق به سهامداران عادی
پاورپوینت تهیه شده بسیار کامل و قابل ویرایش بوده و به راحتی می توان قالب آن را به مورد دلخواه تغییر داد و در تهیه آن کلیه اصول نگارشی، املایی و چیدمان و جمله بندی رعایت گردیده است.
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 1591 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 172 |
فهرست بها1395
ابنیه فنی
جهت مهندسان ودفاترفنی مهندسی
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 1371 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 138 |
فهرست بها کامل راه وفرودگاه
سال 1395
فرمت فایل pdf